همه انسانها با صرف بهترين سرمايه زندگي خود در محيط كار به دنبال تامين نيازهاي زندگي خود هستند و ميزان رضايت آنها از سازمان با ميزان تامين اين نيازها رابطه مستقيم دارد.
همه انسانها با صرف بهترين سرمايه زندگي خود در محيط كار به دنبال تامين نيازهاي زندگي خود هستند و ميزان رضايت آنها از سازمان با ميزان تامين اين نيازها رابطه مستقيم دارد. به نظر ميرسد نياز كاركنان اساسا به 3 دسته زير قابل تقسيم باشد:
1- نيازهاي اساسي: نيازهايي هستند كه هر انساني در قبال اشتغال خود توقع تامين شدن آنها را دارد و در صورتي كه تامين نشوند، او را دچار اضطراب و نگراني كرده و كارايي وي را بشدت تحت تاثير قرار ميدهند.
برخي از اين نيازها عبارتند از:
تامين هزينههاي اوليه زندگي: هزينههاي اوليه، هزينههايي را شامل ميشود كه با حيات و سلامت جسماني افراد ارتباط مستقيم دارد. از جمله اين هزينهها ميتوان به خوراك، پوشاك و مسكن اشاره كرد. تامين اين ميزان از نيازها حداقلهاي مورد انتظار افراد شاغل در يك بنگاه اقتصادي است. اگر شغلي نتواند اين ميزان از نياز انساني را تامين كند، شرايط لازم براي ادامه فعاليت در آن شغل را ندارد و فرد شاغل خواسته يا ناخواسته آن را ترك ميكند.
امنيت شغلي: از جمله نيازهاي اساسي هر فرد شاغل در يك فعاليت اقتصادي، داشتن امنيت شغلي است. امنيتي كه فرد شاغل بتواند با تكيه بر آن برنامه بلندمدت براي زندگي و خانواده تحت پوشش خود تدوين كند. همه افراد علاقهمند هستند سرمايه عمر خود را صرف كاري كنند كه هميشه از منافع آن بهرهمند شده و بيدليل از ادامه آن محروم نشوند. اگر فردي احساس كند امنيتي براي ادامه كار وي وجود ندارد، نميتواند با انگيزه و اثربخشي كافي كار كند و به همين سبب سود حاصل از چنين كاري براي سازمان قابل توجه نخواهد بود.
2- نيازهاي واكنشي: اين نيازها دستهاي از خواستهاي انساني را در بر ميگيرند كه تامين آنها از سوي سازمان، واكنشهاي مثبتي از سوي كاركنان در پي دارد و نه تنها باعث رضايت كاركنان، بلكه باعث بالندگي آنان ميشود.
برخي از اين نيازها عبارتند از:
احساس برابري: انسانها در محيط كار خود بويژه در سازمانهايي كه پرسنل زيادي دارند، علاقهمند هستند در مسائلي مثل دستمزد، مزايا و امنيت شغلي با همه پرسنل به طور عادلانه و برابر رفتار شود. عدم رعايت هريك از موارد مذكور، انگيزههاي كار مطلوب را از كاركنان ميگيرد و اين مساله علاوه بر ايجاد نگراني در كاركنان، به زيان سازمان نيز تمام ميشود.
احساس همراهي: شرايط حاكم بر سازمان، روابط بين كاركنان با يكديگر و مديران را تعيين ميكند. هر چه ميزان همراهي مديران و كاركنان بيشتر باشد، نتايجي كه حاصل ميشود براي سازمان مطلوبتر است.
در سازمانهايي كه بين مديران و كاركنان همراهي و همدلي بيشتر ديده ميشود، كاركنان با جديت بيشتري براي رسيدن به اهداف سازماني تلاش ميكنند. همچنين در اين شرايط ميزان رضايت كاركنان از سازمان نيز بيشتر احساس ميشود.
احساس پذيرفته شدن: افزايش مشاركت پرسنل از طريق به كارگيري نظرات و ايدههاي كاركنان در تصميمگيريها و همكاري آنها در بهبود و پيشبرد امور سازمان، تفويض اختيار در سطوح مختلف، از بهترين شيوههاي اثبات پذيرفته شدن كاركنان به عنوان عضوي از خانواده سازماني است. هرچه ميزان مشاركتطلبي از كاركنان بيشتر باشد احساس عميقتري در آنان شكل ميگيرد. پديد آمدن احساس پذيرفته شدن، ثمرات بسياري براي سازمان به همراه دارد كه افزايش كارايي بخش اندكي از آن است.
احساس تعلق به سازمان: افراد به سازماني كه در آن كار ميكنند در صورتي احساس تعلق نموده و عشق ميورزند كه از سلامت لازم برخوردار باشد. يك سازمان سالم، سازماني است كه افراد به دليل شرايط حاكم بر آن به كار در آنجا علاقهمند باشند و تلاش كنند براي آن سازمان فردي مفيد و موثر باشند. سازماني كه زمينههاي ابداع، نوآوري و خلاقيت در كاركنان را فراهم كند.
در واقع كاركنان با گرايش دروني به سازماني احساس تعلق ميكنند كه در آن شايستهسالاري و ارزشگذاري به تواناييهاي افراد برپايه دانايي و توانايي افراد باشد نه ساير عوامل.
احساس افتخار: همواره موفقيتهاي كاري باعث بهوجود آمدن احساس افتخار افراد از شغل و كارفرمايان ميشود. كارفرمايان ميتوانند با ايجاد زمينههاي موفقيت كاركنان در مسووليت سازماني، باعث افزايش علاقه آنان به كار شده و اين علاقهمندي به نوبه خود باعث موفقيت بيشتر سازمان ميشود. نتيجه اين فرآيند، موفقيت فرد و سازمان است كه در يك تعامل برد برد، رضايت هر دو گروه تامين ميشود.
3- نيازهاي انگيزشي: گروهي از نيازهاي انساني هستند كه تامين آنها از سوي سازمان با برونداد مثبت و ابراز شادماني كاركنان همراه است. تامين نيازهاي انگيزشي اغلب ميتوانند شوق بسياري در كاركنان ايجاد كنند و كارايي آنان را به ميزان قابل توجهي افزايش دهند. از موارد قابل ذكر در اين زمينه ميتوان به نمونههاي زير اشاره كرد.
توجه به امور رفاهي كاركنان: ايجاد شرايط مطلوب براي كار در سازمان از قبيل اتاق كار، ميز و تجهيزات، ايمني، آب و هواي مناسب و امكانات ديگري كه در محيط كار مورد نياز كاركنان است از مسائل رفاهي مهم و تسهيلكننده شرايط كار به شمار ميآيد. هر چه ميزان توجه به اين مسائل در سازمان افزايش يابد، كارايي كاركنان نيز افزايش پيدا ميكند.
توجه به برنامههاي مورد علاقه كاركنان: از جمله اقدامات مورد علاقه براي كاركنان برنامههاي خاص براي خانوادههاي آنان است. برنامههايي از قبيل برگزاري تورهاي زيارتي و تفريحي، جنگها و نشستهاي گوناگون، دورههاي آموزشي، ورزشي و سلامت، ارسال كتب و جزوههاي مرتبط با سازمان براي افزايش آگاهي خانوادهها از سازمان و هر برنامه ديگري كه بتواند بخشي از نيازهاي زندگي اجتماعي كاركنان را پوشش دهد.
هرچه سازمان بتواند دغدغههاي كاركنان را نسبت به خانواده كاهش دهد، به همان ميزان ميتواند اثر بخشي كار آنان را افزايش دهد.
انتظارات كاركنان از سازمان
برخي ديگر از مسائلي كه در جلب رضايت كاركنان موثر هستند، در قالب انتظارات كاركنان مطرح ميشوند. انتظارات اگر چه در مقايسه با نيازها در رتبه دوم قرار دارند، اما تامين نشدن آنها باعث نارضايتي در بسياري از كاركنان ميشود. با تامين نشدن انتظارات اگر افرادي امكان يافتن كار ديگري را داشته باشند به طور حتم، ترك سازمان را به ماندن ترجيح خواهند داد و اين مساله، مطلوب هيچ سازماني نيست كه افراد توانمند او به اين شكل از سازمان خارج شوند.
برخي از انتظارات كاركنان كه با جايگاه اجتماعي آنان رابطه مستقيم دارد و با افزايش اين جايگاه انتظارات ايشان نيز بيشتر ميشود عبارتند از:
1- حفظ كرامت انساني: در اين گستره بيانتهاي هستي كرامت انسان ارزشمندترين گوهري است كه نه ميتوان قيمتي بر آن نهاد و نه بهايي براي آن پرداخت، اين كرامت گوهري ذاتي است كه با انسان زاده ميشود اما با مرگ او پايان نمييابد. كاركنان هر سازماني توقع دارند در محيط كار خود كرامت انساني آنها مورد توجه قرار گيرد و با هيچ بهانهاي تضييع نشود. به نظر ميرسد حفظ كرامت انسان در دو محور عينيت بيشتري دارد.
2- رعايت احترام: نياز به احترام از جمله نيازهايي است كه در هر طبقه اجتماعي مطلوب انسان بوده و احساس كمبود آن باعث عقدههاي رواني ميشود افراد ممكن است براي دستيابي به احترام اقدامات گوناگوني انجام دهند. يكي از انتظارات غيرقابل خدشه در ارتباطات انسانها طلب احترام از ديگران و متقابلا احترام قائل شدن براي ديگران است. سازمانهايي كه در ارتباط درون سازماني خود اين مهم را مدنظر دارند و حس احترام طلبي كاركنان خود را ارضا ميكنند، موفقيت بيشتري در تامين رضايت درون سازماني و به طبع آن رضايت مشتريان برون سازماني دارند.
3- ادب در برخورد: عموما انسانها در ارتباط خود مبادي آداب هستند و از ديگران نيز رعايت ادب در كلام و برخورد را طلب ميكنند.
ممكن است تفاوتهاي فرهنگي باعث دوگانگي در بعضي برخوردها شود و برداشتهاي گوناگوني از يك حركت وجود داشته باشد، اما اصل رعايت ادب و برخورد، خدشهناپذير است و همه انسانها در همه اعصار به آن معتقد بودهاند. چنين انتظاري از سوي كاركنان يك سازمان انتظاري كاملا معقول و مطلوب است و تبديل ادب در فرهنگ سازماني به يك ارزش باعث تاثير جدي در ميزان رضايت سازماني ميشود.
4- ارزش به ارزشهاي كاركنان: در مباحث روانشناسي ارزشها را اينگونه تعريف كردهاند:
ارزشها ساختارهايي روانشناختي هستند كه در نتيجه تجربههاي فرهنگي، اجتماعي و شخصي دروني ميشوند. بنابراين برخي ارزشهاي انساني برخاسته از آموزههاي ديني، گاهي از قوانين جامعه، گاهي از قوم و قبيله و گاهي از عرف و فرهنگ و تاريخ و خانواده و محيط پيراموني انسان نشات ميگيرند. اين ارزشها هر چه باشند براي انسانها از حيث شخصي ارزش دارند. ارزشي كه در بسياري از آنها از جمله ارزشهاي ديني تا پاي جان به آن معتقد و پايبند هستند. از اين رو فرهنگ سازماني بايد به گونهاي پايهريزي شود كه به ارزشهاي انساني كاركنان ارزش نهاده و با مخدوش كردن آن نارضايتي ايجاد نكند.
5- رعايت حريم شخصي: از بديهيترين حقوق هر انساني آن است كه بتواند در اندروني و خلوتگاه خود از تعرض ديگران مصون باشد و اين خلوتگاه مكاني است كه هيچ كس بدون مجوز حق ورود به آنجا را ندارد.
مصاديق حريم خصوصي شامل اطلاعات حقيقي، مسائل خانوادگي، اعتقادات ديني و فرهنگي و سياسي است تا آنجا كه از سوي خود فرد به طور رسمي اعلام نشده باشد.
بنابراين سازمانها عليرغم آن كه به اشكال مختلف اطلاعات خصوصي افراد را طي پرسشنامههاي گوناگون اخذ ميكنند موظف هستند اين اطلاعات را به گونهاي حفظ كنند كه از دايره محرمانه خارج نشود و چنين اتفاقي علاوه بر سلب اطمينان و ايجاد نارضايتي در كاركنان در برخي موارد ممكن است آنان را با مخاطرات جدي مواجه كند.