نوشته شده توسط : ali
اگر در جستجوی کار هستید این مهارت ها را فراموش نکنیدمهارتهایی که به طور کلی در کار به آنها نیاز داریم مهارتهایی هستند که کارجویان باید روی آنها تمرکز کنند تا با تقویت این مهارتها در خودشان بتوانند فرصتهای شغلی بهتری داشته باشند.

اگر در جستجوی کار هستید این مهارت ها را فراموش نکنیدمهارتهایی که به طور کلی در کار به آنها نیاز داریم مهارتهایی هستند که کارجویان باید روی آنها تمرکز کنند تا با تقویت این مهارتها در خودشان بتوانند فرصتهای شغلی بهتری داشته باشند.

مهارتهایی که در کار به آنها نیاز داریم مهارتهای کلیدی هستند که با استفاده از آنها میتوانیم فرصتهای استخدامی بهتری داشته باشیم. مهارتها در هر شغل و کاری متفاوت است مخصوصا مشاغلی که نیاز به مهارتهای فنی دارد و کارجویان باید یکسری از این مهارتها را در حین کار یاد بگیرند.
مهارتهایی که به طور کلی در کار به آنها نیاز داریم مهارتهایی هستند که کارجویان باید روی آنها تمرکز کنند تا با تقویت این مهارتها در خودشان بتوانند فرصتهای شغلی بهتری داشته باشند. همچنین این مهارتها باعث بهبود بخشیدن به فرآیند انجام کارها و عملکرد کاری هم میشود.


مهارت ارتباط برقرار کردن
روابط عمومی خوب نیاز هر شغل و تجارتی است. هر چقدر که روابط عمومی بهتری داشته باشیم در جذب مشتریان هم موفقتر هستیم. مهارتهایی که برای برقراری ارتباط میتوانیم از آنها استفاده کنیم مهارتهای گفتاری و نوشتاری هستند. مثلا روابط عمومی خوب در گفت و گو با دیگر تجارتها و یا در ملاقاتها و جلسات کاری و همچنین برقراری ارتباط با دیگر تجارتها از طریق ایمیل، فکس و... جزء مهارتهایی است که باعث میشود با استفاده از آن ها به کار خود هم وسعت دهیم. مهارت برقراری ارتباط کمک میکند تا با دیگر همکاران و حتی مشتریان بهتر بتوانیم همکاری کنیم و جزء یکی از مهمترین مهارتهایی است که کارجویان باید از آن بهرمند شوند.


مهارت استفاده از نرم افزارها
مهارتهای کامپیوتری و تسلط بر نرم افزارهای مختلف از جمله مهارتهای مهمی هستند که باید کارجویان بر آنها تسلط داشته باشند. شرکتهای مختلف اغلب تسلط بر نرم افزارهای گوناگون را جزء شرایط کاری میدانند مثلا تسلط بر اینترنت و یا نرم افزارهایی مثل ورد، اکسل، پاورپوینت و... جزء مهارتهای مهم هستند. مهارتهای کامپیوتری جزء مهارتهای کلی در هر تجارتی است و تمام اعضای تیم کاری باید این مهارتها را داشته باشند تا بتوانند بهتر کار کنند. البته یکسری از نرم افزارها تخصصی هستند که به نسبت کار و شغلی که داریم باید آنها را یاد بگیریم مثل برنامه نویسی و یا نرم افزارهای آماری که باید به تناسب موقعیت شغلی که داریم آنها را یاد بگیریم.


مهارت ریاضی و کار با اعداد
هر تجارت و صنعتی از علم محاسبات و ریاضی استفاده میکند. مثلا برای امور مالی در یک شرکت از ریاضی استفاده میشود یا برای دریافت و پرداخت، خرید و فروش محصولات و خدمات همچنین برای برنامه ریزی ها در کار و ارزیابی عملکرد کاری و عملکرد کارمندان در همگی اینها از علم ریاضی استفاده میشود. بنابراین محاسبه کردن و کار با اعداد و ارقام جزء مهارت های مهمی است که کارجویان باید روی آنها تمرکز کرده و این مهارت را در خود تقویت کنند. مهندسان و پژوهشگران جزء شاغلینی هستند که حتما نیاز به این مهارت دارند چون برای انجام کارهای روزانه در شغل خود همچنین برای طراحی و فرمول محاسبات و پیش بردن کار این مهارت به آنها کمک میکند. مدیران هم باید در علم ریاضی و محاسبات تسلط کافی داشته باشند مثلا برای بودجه بندی و بورس و سهام و... این مهارت مورد نیاز مدیران نیز هست.


مهارت همکاری با دیگر کارمندان
همکاری در یک تیم و تعامل داشتن با اعضای تیم از مهمترین مهارتهایی است که کارجویان باید آنها را یاد بگیرند. روحیه ی کاری بالا و توانایی کار در یک تیم مهمترین نیاز هر کارجویی است. افرادی که در یک تیم با یکدیگر همکاری میکنند ایده ها و تجربیات خود را در اختیار یکدیگر قرار میدهند و در کار روزانه از فعالیتهای یکدیگر استفاده میکنند تا کار را پیش ببرند. نیاز هر تجارتی در هر زمینه ای که فعالیت میکند مثلا تولید و یا توزیع کالاها و محصولات زمانی با کیفیت بالا ارائه خواهد شد که یک تیم کاری موفق وجود داشته باشد و این تیم کاری زمانی موفق خواهد بود که بتواند در کنار اعضای دیگر همکاری کند.


مهارت یادگیری در کار
یاد گرفتن در کار هیچ گاه نباید متوقف شود و کارجویان و کارمندان دائما باید در حال یادگیری مهارت و تکنیکهای جدید در کار باشند چون یادگیری روشهای جدید در کار کمک میکند که یک تجارت در رقابت موجود بین شرکتها موفق شود بنابراین تیم کاری باید در حال یاد گرفتن و به روز کردن دانش خود باشد و بتواند مهارتهای جدیدی را در کار یاد بگیرد که به پیشرفت آن تجارت کمک کند.


مهارت مقابله با چالش ها
چالشها و مشکلات کاری ممکن است در هر تجارتی وجود داشته باشد حتی در بهترین شرکت ها و تجارتها هم چالش و مشکلات کاری وجود دارد بنابراین توانایی و مهارت مقابله با چالش ها و مشکلات و حل آنها جزء مهارتهای مهمی است که کارجویان به آن نیز دارند. تکنیک حل مشکلات و چالشها در هر تجارتی باعث میشود که مشکلات کاری کمتری به وجود بیاید. و این مهمترین مهارت برای هر کارجویی است.


:: بازدید از این مطلب : 594
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
اغلب افراد وقتی برای ارائه بر روی صحنه حاضر می‌شوند، دچار استرس، خطاهای مشابه و بهانه‌تراشی می‌شوند...

در سخنرانی برای اینکه مخاطب مجذوب شما شود، باید نکاتی را رعایت کنید. در این میان مواردی هست که هیچ‌گاه نباید به زبان بیاورید زیرا موجب می‌شود مخاطبان از سخنرانی شما خسته شوند و به کارهای دیگری بپردازند. با ما همراه باشید تا شما را در این زمینه راهنمایی کنیم.

اغلب افراد وقتی برای ارائه بر روی صحنه حاضر می‌شوند، دچار استرس، خطاهای مشابه و بهانه‌تراشی می‌شوند که همه این موارد موجب از بین رفتن تمرکز و کنترل و در نتیجه آن اشتباهات پی‌در‌پی بیشتری صورت می‌گیرد. انجام خطا در دقیقه اول ارائه، ساده‌ترین راه برای از دست دادن مخاطب است و دقیقا اکثر اشتباهات در این زمان رخ می‌دهد.

در اینجا به 10 تا از مواردی که نباید در طول ارائه به زبان بیاورید، اشاره شده است.

۱. هرگز نگویید که احساس خستگی می‌کنید


مشخص نیست که چرا بعضی از افراد در ابتدای ارائه خود شروع به بهانه آوردن و ابراز خستگی کردن می‌کنند به گونه‌ای که در هر کنفرانس از هر 5 ارائه، یک نفر به گفتن این حرف‌ها می‌پردازد. برای مثال عده‌ای می‌گویند: «من دیروز به کنفرانس دعوت شده‌ام و از مسافرت طولانی خود احساس خستگی می‌کنم» یا بهانه‌های دیگری که هیچ‌یک از مخاطبان میلی به شنیدن آنها ندارند. مخاطبان انتظار دارند که شما بهترین ارائه خودتان را انجام دهید. پس اگر احساس خوبی ندارید و نمی‌توانید بهترین کار خودتان را ارائه دهید، شاید بهتر باشد که آن را لغو کنید.

۲. هرگز مخاطب را برای توضیح دادن یک موضوع درانتظار نگذارید

اگر از شما سوالی پرسیده شد که در اسلایدهای بعد جواب آن وجود دارد، پاسخ دادن آن را به تعویق نیندازید و فورا به آن مساله بپردازید. اگر کسی به اندازه‌ای باهوش بود که برای سوال پرسیدن دست خود را بالا آورد باید از او تمجید کنید و از دیگر مخاطبان بخواهید که این کار را تکرار کنند. به یاد داشته باشید که هیچ چیز را به تاخیر نیاندازید.

۳. هیچ‌گاه برای چک کردن میکروفون، از مخاطب سوال نکنید

بسیاری از مردم ارائه خود را اینگونه آغاز می‌کنند. 3 بار بر روی میکروفون ضربه می‌زنند، فریاد می‌زنند «آیا همه صدای من را می‌شنوند» و زمانی که مشخص شد لبخند شرمندگی می‌زنند و می‌گویند «بله همه صدای من را می‌شنوند ولی هیچکس دست خود را بالا نمی‌برد». این کار تنها موجب می‌شود که حرف‌های شما بی‌ارزش به نظر بیاید!

به یاد داشته باشید که چک کردن صدا وظیفه شما نیست زیرا عده‌ای هستند که این کار را انجام دهند. از طریق میکروفون شروع به حرف زدن کنید ولی اگر میکروفون کار نکرد، سعی کنید آرام باشید، تا 3 بشمارید و دوباره آغاز کنید. اگر برای بار دوم صدای شما به مخاطبان‌تان نمی‌رسید به آرامی به کناره صحنه بروید و با احتیاط از مدیریت آنجا درخواست کنید که صدا را برای شما تنظیم کند. به مخاطبان خود با اعتماد به نفس لبخند بزنید. فرض کنید تمامی این کارها نتیجه می‌دهد مگر اینکه خلاف آن ثابت شود، درنتیجه با آرامش منتظر تعمیر بمانید.

۴. هرگز از روشنایی بیش از حد صحنه شکایت نکنید

بله درست است. وقتی شما روی صحنه هستید چراغ‌ها بسیار روشن هستند و برای شما سخت خواهد بود که مخاطبان خود را نگاه کنید. اما نیاز نیست که مخاطبان‌تان تمامی این موارد را بدانند، پس تنها کاری که لازم است انجام دهید، خیره شدن به تاریکی است. لبخند بزنید و به گونه‌ای با آرامش برخورد کنید که احساس کنید در خانه خودتان هستید. اگر مایل هستید از نزدیک مخاطبان‌تان را مشاهده کنید، در میان آنها قدم بزنید. به هیچ وجه برای دیدن مردم، چشم خود را نپوشانید. اما اگر برنامه‌ای برای پرسیدن سوال از مخاطبان‌تان دارید و یا می‌خواهید تعداد نفراتی که دست خود را بالا می‌آورند را بشمارید، مودبانه درخواست کنید که چراغ‌های سالن را روشن کنند.

۵. از مخاطبان درخواست خواندن متنی را نکنید

اندازه فونت به کار رفته در اسلاید‌های شما باید دوبرابر میانگین سن مخاطبان‌تان باشد. بله درست متوجه شدید، یعنی اگر میانگین سن مخاطبان خود را 40 تخمین می‌زنید، پس باید اندازه فونت شما 80 باشد. با این اندازه شما قادر نخواهید بود که مطالب زیادی را در اسلاید بگنجانید که البته این دقیقا چیزی است که در مورد بعدی به آن شاره خواهد شد.

۶. هرگز متنی را برای مخاطب خود نخوانید


به هیچ وجه در یک اسلاید، متن طولانی قرار ندهید که مردم وقتشان را صرف خواندن آن کنند. اگر این کار را انجام دادید، حداقل توجه داشته باشید که آن را برای مخاطبان نخوانید. بهترین راه برای منحرف کردن توجه مخاطب، اضافه کردن متن به اسلاید است. اگر شما در یک اسلاید، بیشتر از 4 کلمه استفاده کنید، مردم شروع به خواندن آنها خواهند کرد. چه اتفاقی می‌افتد وقتی مخاطبان شما مشغول به خواندن هستند؟ بله درست حدس زدید، آنها دیگر به شما گوش نخواهند داد.


در اجراهای خود تنها از عناوین کوتاه استفاده کنید و متنی را که می‌خواهید مخاطبان‌تان بخوانند را حفظ کنید. یا اگر مجبور شدید چند جمله مهم را در یک اسلاید قرار دهید، به مخاطبان اعلام کنید که آنها را بخوانند و تنها کار مثبتی که شما می‌توانید در آن لحظه انجام دهید، سکوت کردن به مدت 6 ثانیه است.

۷. هرگز از مخاطبان نخواهید که تلفن، لپ‌تاپ یا تبلت خود را خاموش کنند

روزی شما می‌توانستید از مخاطبان خود درخواست کنید که تلفن‌ همراه‌شان را خاموش کنند. اما زمان زیادی از آن دوران گذشته است. امروزه مردم سخنان شما را در صفحه اجتماعی خود به اشتراک می‌گذارند یا از مطالب شما در آیپد خود نکته‌برداری می‌کنند یا حتی مشغول بازی یا چک کردن فیس‌بوک‌شان هستند. به یاد داشته باشید که زمان در حال گذر است. تنها شما می‌توانید از مردم درخواست کنید که تلفن‌ همراه خود را در حالت سکوت قرار دهند. گذشته از این‌ها شما باید مطمئن باشید که سخنان شما چنان جذاب و الهام‌بخش است که مردم برای از دست ندادن لحظه‌ای از آن، لپ‌تاپ‌های خود را خواهند بست و بدانید که به اجبار نمی‌توان توجه کسی را به خود جلب کرد.

۸. نیازی به گفتن جملاتی همچون «نکته‌برداری نکنید، ارائه به صورت آنلاین در اختیار شما خواهد بود» نیست


خیلی نکته مهمی است که ارائه شما بعد از مدتی آپلود شود و در اختیار مخاطبان قرار گیرد. اما ارائه‌ای خوب است، که از کلمات زیادی تشکیل نشده باشد. پس در این صورت کمتر از ویدیو آپلود شده شما استفاده خواهد شد. نکته‌برداری یکی از شیوه‌هایی است که بسیاری از مردم برای به خاطر سپردن جملات شما از آن استفاده می‌کنند. همچنین ممکن است برای آنها الهام‌بخش باشد و سخنان شما تاثیر زیادی بر روی آنها بگذارد و حتی موجب تغییر دادن کسب‌و‌کار آنها شود. پس به مردم اجازه دهید تا کاری که به آن علاقه دارند را در طول ارائه شما انجام دهند.

۹. سعی کنید قبل از پاسخ دادن به مخاطب، اندکی بیاندیشید

البته پاسخ دادن به سوال مخاطبان ضروری و مهم است، اما قبل از انجام این کار لازم است کاری را اول انجام دهید. امکان دارد سوالی که توسط یکی از مخاطبان مطرح می‌شود برای شما واضح باشد اما دیگر مخاطبان متوجه آن نشده باشند. پس در جواب بگویید «من ابتدا سوال را مطرح می‌کنم سپس به آن پاسخ خواهم داد، پس همه توجه کنید» تکرار کردن سوال مخاطبان را به یک عادت برای خود تبدیل کنید زیرا این کار موجب می‌شود تا وقت بیشتری را صرف فکر کردن به جواب مخاطب در اختیار داشته باشید.

۱۰. هرگز به مخاطب نگویید که ارائه شما به زودی تمام می‌شود

وعده‌ای که هیچ‌کس به آن عمل نمی‌کند ولی در بسیاری از موارد مشاهده می‌شود که عده‌ای سخنان خود را اینگونه آغاز می‌کنند. برای مخاطب فرقی ندارد که شما صحبت‌های خود را کوتاه می‌کنید یا نه. بلکه آنها وقت خود را صرف ارائه شما کرده‌اند تا به‌گونه‌ای سخنان شما برای آنها مفید و الهام‌بخش باشد و بتوانند از آن در زندگی خود استفاده کنند. به مخاطبان خود بگویید «صحبت‌های من در طول ارائه موجب تغییراتی در زندگی شما می‌شود» یا «این ارائه برای مدت زمان 30 دقیقه برنامه‌ریزی شده بود، اما من تمامی مطالب را در طول 25 دقیقه مطرح می‌کنم تا شما بتوانید زودتر از موعود خارج شوید و برای استراحت قهوه بنوشید» حال تنها کاری که لازم است انجام دهید، عمل کردن به وعده‌تان است.

آیا وقت‌تان به اتمام رسیده است ولی اسلایدهای باقی‌مانده دیگری دارید؟

اگر آمادگی کامل نداشته باشید و به بیش از وقت تعیین شده نیاز داشته باشید، ممکن است به درستی نتوانید ارائه خود را به اتمام برسانید. باید تمرین کنید و در زمانی که به شما اختصاص یافته است، ارائه خود را پایان دهید. حتی می‌توانید کار خود را 5 دقیقه زودتر انجام دهید و از مخاطبان بپرسید که اگر کسی سوالی دارد، بپرسد. در غیر این صورت آنها را به نوشیدن قهوه دعوت کنید. دادن 5 دقیقه وقت اضافه به مخاطب، باعث احترام و قدردانی متقابل آنها می‌شود.

نتیجه‌گیری: خود را آماده کنید، خودتان باشید و حرفه‌ای برخود کنید. مخاطبان شما را برای داشتن صداقت، جدی بودن و تلف نکردن وقت، دوست خواهند داشت.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 591
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
افراد شما را با نتایج قضاوت خواهند کرد. لیستی از کارهایی که در هر روز مسئول انجام دادن آنها هستید، تهیه کنید....

بسیاری از کارآفرینان شباهتهایی با شیر دارند. شیرها هنگام شکار متمرکز می‌شوند و برای اینکه سلطان جنگل بمانند استراحت می‌کنند و رژیم غذایی خاص خود را دارند، همچنین برای موفقیت به تلاشهای تیمی متکی هستند.

در ادبيات فارسي همواره از شير به‌عنوان سلطان جنگل و مظهر شجاعت و جسارت ياد مي‌شود. بزرگي مي‌گويد: لشکر گوسفندان که توسط یک شیر اداره می‌شود، می‌تواند لشکر شیران را که توسط یک گوسفند اداره می‌شود، شکست دهد. پس اگر می‌خواهید مولدتر و سالم‌تر باشید و به یک مدیر و رهبرکسب و کار بهتر تبدیل شوید، و از رفتار شیرها الگو برداری آگاهانه کنید.

بسیاری از کارآفرینان شباهتهایی با شیر دارند. شیرها هنگام شکار متمرکز می‌شوند و برای اینکه سلطان جنگل بمانند استراحت می‌کنند و رژیم غذایی خاص خود را دارند، همچنین برای موفقیت به تلاشهای تیمی متکی هستند. در اینجا سه راه که می‌توانید به شیر کسب‌وکار و زندگی تبدیل شوید باهم می‌خوانیم:

1. داشتن تمرکز لیزری با حذف هرگونه عامل انحرافی

هنگامی که شیرها در حال شکار حيواني هستند تمام حواس خود را  بروی کاری که قصد آن را  دارند متمرکز می‌کنند. اآنها ممكن هستند. حتي تا ساعت‌ها در كمين بنشينند، اما حتي لحظه‌اي چشم از هدف خود برنمي‌دارند. شما نیز باید هنگام انجام کسب‌وکار به همین شیوه عمل کنید. بهترین راه برای انجام این کار این است که عوامل انحرافی اطراف خود را حذف کنید.

ابتدا از شر فناوري هاي جديد از جمله شبکه‌های اجتماعی هر چقدر که  شده براي ساعاتي از روز خلاص شوید زیرا یکی از بدترین قاتلان زمان است. دوم لیستی از افرادی که به طور منظم با آنها رفت‌وآمد می‌کنید تهیه کنید. سپس از خود بپرسید که کدام یک از این افراد به شما در تبدیل شدن به شخصی که می‌خواهید بشوید، کمک می‌کنند. آنهایی که چنین تاثیری ندارند را از زندگی خود حذف کنید. ممکن است سخت و خشن به نظر برسد، اما اگر آنها را از مسیر خود حذف نکنید، باعث شکستتان خواهند شد.

در نهایت اینکه شروع راز و نیاز جدی بگیرید. ده دقیقه راز و نیاز بعد از بیدار شدن از خواب، ذهن شما را باز خواهد کرد و به شما کمک می‌کند تا بتوانید بروی کارهای روز خود تمرکز کنید. همچنین با گذشت زمان، به شما کمک خواهد کرد که اهمیت کمتری به آنچه مردم درمورد شما فکر می‌کنند، بدهید. یک شیر هیچگاه خود را اسیر حرفهای موجودات ضعيف نمی‌کند.

2. مراقبت از خود

شیرها ساعاتی زیادی را در خواب هستند. لازم نیست که شما هم طولانی مدت بخوابید اما باید زمانی را صرف استراحت کنید. محروم کردن خود از خواب را متوقف کنید. به دلایلی کارآفرینان و مدیران به اینکه بگویند فقط 4 یا 5 ساعت در شبانه‌روز می‌خوابند، افتخار می‌کنند. اما اینگونه برنامه خواب نه تنها باعث از دست رفتن تمرکز و سلامتي می ‌شود بلکه می‌‌تواند اینطور به نظر می‌رسد که شما به تیم خود اعتماد و اطمینان ندارید.

افراد شما را با نتایج قضاوت خواهند کرد. لیستی از کارهایی که در هر روز مسئول انجام دادن آنها هستید، تهیه کنید. هنگامی که دیدید قادر به تکمیل وظایف خود نیستید، آنها را به اعضای تیم تفویض کنید یا چند ساعت از آخر هفته خود را برای کار اضافی برنامه‌ریزی کنید. تا جایی کار کنید که بتوانید هفت تا هشت ساعت خواب در هر شب داشته باشید.

پس از گنجاندن خواب کافی در برنامه، نوبت ورزش است. بسیاری از افراد در آغاز یک کسب‌وکار، سلامتی خود را قربانی کارآفرین شدن می‌کنند زیرا زمان زیادی را صرف فکر کردن به آن می‌کنند. گام کلیدی برای شروع یک زندگی سالم این است که یک عادت سالم را پیش بگیرید. سپس، اضافه کردن عادات بیشتر در طول زمان ساده‌تر می‌شود. صبحها زود بیدار شوید و حتی به تیم خود بگویید که دیرتر سرکار می‌آیید زیرا باید ورزش کنید. اگر به این برنامه‌ها در طول یک ماه ادامه دهید، اضافه کردن دیگر عادات سالم بسیار آسانتر خواهد شد.

3. کار با دیگر شیرها

در میان گربه‌سانان، شیرها تنها حیوانات اجتماعی هستند، (به ویژه هنگام شکار). برای اینکه یک کارآفرین موفق باشید، باید افرادی را که ذهنی کارآفرینانه دارند استخدام کنید. به اعضای تیم خود اجازه دهید و حتی آنها را تشویق کنید تا خود تصمیم بگیرند و چالشهای جدیدی را برای خود ایجاد کنند. زمانی را صرف یافتن راه‌هایی کنید تا به کارکنانتان کمک کند تا در سازمان رشد کنند.

درمورد افرادی که مایل به یادگیری مهارتهای جدید نیستند محتاط باشید. اگر این افراد در سازمان شما وجود دارند، باید هرچه زودتر آنها را از آنجا دور کنید. تمرکز بر برنامه‌های خودارتقايي، بهترین راه برای تشویق تیم خود به ریسک‌پذیری، کار بیشتر و علاقه به شرکت است. هنگامی که کارکنان شما چشم‌اندازی هماهنگ با سازمان نداشته باشند و در جهت آن حرکت نکنند، باعث شکست سازمان می‌شوند. همانطور که استیو جابز می گوید: " یک تیم کوچک با اعضای درجه یک، بسیار بهتر از یک تیم بزرگ و شلوغ با اعضای درجه دو و سه است."
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 585
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
آمارهای رسمی نشان می‌دهد در دوره هشت ساله اخیر، تعداد شاغلان زن در ایران با کاهش قابل ملاحظه‌ای مواجه بوده است.


 بر‌اساس این آمارها، در سال 1384 نزدیک به 3 میلیون و 961 هزار نفر از شاغلان کشور «زن» بوده‌اند، در حالی که در سال گذشته، این تعداد به حدود 3 میلیون و 145 هزار نفر رسیده است. موضوعی که حکایت از کاهش تقریبا 816 هزار نفری تعداد شاغلان زن در سال‌های اخیر دارد. به بیان دیگر به‌طور متوسط در هر سال، بیش از 100 هزار نفر از زنان شاغل در کشور از بازار کار کنار می‌روند.

این اطلاعات با استناد به گزارش‌هایی که از سوی مرکز آمار ایران منتشر می‌شود، محاسبه شده است. هر چند برخی از صاحب‌نظران معتقدند داده‌های مربوط به اشتغال این نهاد از دقت کافی برخوردار نیست و بعضا «کم‌نمایی» دارد.


:: بازدید از این مطلب : 597
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
برای ایجاد روابط معنادار و پخته در محیط کار یا در منزل، باید دو فیلتر ایجاد کنیم. فیلتر اول از شما درمقابل دیگران محافظت می کند و فیلتر دوم، دیگران را در مقابل شما مصون نگه می دارد.

فیلتر۱

محفاظت از خود در مقابل دیگران. در گذشته با مدیری کار می کردم که همیشه بازخورد های صریح و بی پروایی می داد: مثلا می گفت «شما انسان حق شناسی نیستید» یا «شما نویسنده خوبی نیستید» یا «نظرتان کاملا بی معنی است».

در ابتدا، عکس العمل من این بود که به حرف های او توجه کنم، شاید درست می گوید. از بیرون، حالت دفاعی به خود می گرفتم اما از درون، وقتی به خانه می رسیدم از لحاظ احساسی سرخورده بودم. همسرم هر شب به جزئیات برخوردهای من با مدیرم گوش می داد و به من کمک می کرد درست را از غلط تشخیص دهم. یک روز او به من گفت «باید یاد بگیری ریشه هر موضوع را دریابی». اشتباه من گوش دادن نبود بلکه بیش از حد گوش دادن بود. به عبارت دیگر، باید یاد می گرفتم بازخورد هایی را که دریافت می کنم فیلتر کنم.


فیلتر ۲

محافظت از دیگران در مقابل خود. از سوی دیگر، زمانی با مدیری کار می کردم که فکر می کردم می توانم همه چیز را به او بگویم. یک روز او به من گفت «من برای آنچه می گویی ارزش قائل هستم اما گاهی اوقات وقتی با هم صحبت می کنیم احساس می کنم در یک تله نامرئی گرفتار شده ام». واضح بود که من باعث شده بودم این شخص در مقابل من احساس مصونیت نداشته باشد. باید آنچه را با او در میان می گذاشتم و نحوه انجام این کار را فیلتر می کردم.

یاد گرفتن اینکه چگونه هر دو فیلتر را به اندازه کافی به کار گیریم مشکل است. هم افراط و هم تفریط در این موضوع می تواند باعث ایجاد تضاد در روابط شود.

اگر هر دو فیلتر کم باشند، شما در وضعیت متزلزل قرار می گیرید. این بدترین موقعیتی است که شخص می تواند در آن قرار گیرد: شما نه از خودتان در مقابل دیگران و نه از دیگران در مقابل خودتان محافظت نمی کنید. اگر در این وضعیت هستید مانند یک موجود زخمی رفتار می کنید. نسبت به آنچه دیگری به شما می گوید بیش از حد حساس می شوید اما نحوه صحبت کردنتان تدافعی است. شاید احساس کنید یک قربانی هستید اما رفتارتان با قلدری است.

اگر خودتان را در این موقعیت دیدید، از خودتان بپرسید «آیا من این موقعیت را با دقت و به روشنی دیده ام؟ تا زمانی که موضوع برایتان کاملا روشن نشده صحبت نکنید. آنچه احساس می کنید باید به او بگویید را بنویسید و بعد دوباره آن را بخوانید.

اما در حالتی که یک فیلتر زیاد و یک فیلتر کم دارید، یا مغرور هستید یا آسیب پذیر. اگر مغرور باشید، موقعیت خطرناکی است چرا که خودتان احساس اطمینان می کنید اما ممکن است در ناخودآگاه باعث رنجش دیگران شوید. آنچه را به آن باور دارید می گویید اما ممکن است بیش از حد پرحرف به نظر برسید. مشکل اینجا است که احتمال دارد انطباق پذیری شما با دیگران کم باشد؛ چراکه واقعا صدای آنها را نمی شنوید. طوری ارتباط برقرار می کنید که گویی در یک خیابان یکطرفه هستید.وقتی خود را در چنین موقعیتی دیدید، از چنین عباراتی استفاده کنید «شاید کمی درباره این موضوع مبالغه می کنم. آیا شما آن را طور دیگری می بینید؟» و یا «در حقیقت من قبلا اشتباه می کردم. ایده شما چیست؟» قبل از انجام هر کار، کمی تامل کنید.

زمانی که در موقعیت آسیب پذیری هستید از دیگران نسبت به خودتان حفاظت می کنید اما از خودتان در مقابل دیگران محافظت نمی کنید.

یادتان باشد این حق شماست که با مهربانی با شما رفتار شود. وقتی خودتان را در این موقعیت دیدید، به یاد حرف های دکتر مایا آنجلو بیفتید: «در درون هر یک از شما جایی هست که همیشه باید مصون نگه داشته شود.»اما زمانی که هر دو فیلتر زیاد هستند، در حالت امنیت کامل قرار می گیرید. در این وضعیت بسیار محافظه کار می شوید. درباره آنچه می گویید یا انجام می دهید بیش از حد محافظه کار هستید. هیچ حرکت اساسی ایجاد نمی کنید و نمی پذیرید. در این حالت، گوشه گیرو کمی سرد به نظر می رسید.

سعی کنید کمی بازتر و پذیرنده تر باشید. مثلا بگویید «می خواهم موضوعی را با شما در میان بگذارم اما از شما می خواهم درباره این موضوع با من برادرانه رفتار کنید.»

زمانی که توانستیم در رابطه با این دو فیلتر به تعادل درستی برسیم، به نقطه تعادل خواهیم رسید و شکست ناپذیر خواهیم شد. در این مقطع هم توانایی درک کردن را داریم و هم دیگران ما را درک می کنند. هم می توانیم گوش دهیم و هم می توانیم بدون ترس از صدمه دیدن صحبت کنیم. می توانیم حتی به روابط پیچیده هم سر و سامان دهیم چرا که می توانیم بدون آنکه خودمان را گم کنیم، با دیگران انطباق داشته باشیم.

واقعیت این است که هر لحظه امکان دارد با انسان های مختلف در مکان های مختلفی باشیم. مهم این است که در هر رابطه خاص بتوانیم بفهمیم کجا هستیم و سپس درجهت رسیدن به نقطه تعادل گام برداریم، تنها در این صورت است که روابط بهبود خواهند یافت.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 602
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
در واقع، بسیاری از ما علاقمند هستیم که اطرافیانمان برداشت مطلوبی از برند شخصی‌مان داشته باشند. این مهم به ویژه در تعاملات و مناسبات سازمانی از جلوه بیشتری برخوردار است. ...

در واقع، بسیاری از ما  علاقمند هستیم که اطرافیانمان برداشت مطلوبی از برند شخصی‌مان داشته باشند. این مهم به ویژه در تعاملات و مناسبات سازمانی از جلوه بیشتری برخوردار است. به عبارتی تصور و قضاوت سایرین برای ما انسانها از اهمیت بالایی برخوردار است و تلاش بسیاری از ما در جهت ایجاد تصویری مطلوب از خود در ذهن دیگران است . هنر مدیریت برداشت (impression management)،  از جمله مهارتهای اساسی افراد در برقراری ارتباطات و تعاملات است. مدیریت برداشت بر اهمیت ارتقای شایستگی‌های باطنی و ظاهری تأکید دارد، ودرواقع بر دو محور اساسی صورت و سیرت زیبا متکی است.

مدیریت برداشت فرآیند مدیریت ادراکات دیگران از خود و تحت تأثیر قرار دادن ارزیابی‌ها و قضاوت‌های آنان است و فرد تلاش دارد از این طریق تصویری برجسته و شاخص از خود  ارائه دهد. سیرت نیکو و روی گشاده و آراسته از جمله ویژگی های یک برند شخصی موفق و عاملی تمایزبخش است .

تکنیک‌های مدیریت برداشت و مهارت‌های خود-ارتقایی موجب می‌شوند تا افراد بتوانند به گونه‌ای شایسته‌تر عملکرد خود و دیگران را ارزیابی و تصویری مثبت از خود ارائه کنند. و حتی در هنر اقناع بهتر ظاهر شوند. وفای به عهد ، فروتنی ، عالم بی عمل نبودن، روی گشاده، پندار، گفتار و کردار  نیک و برقراری توازن میان گفتار و کردار از جمله شاخصه‌ها و مهارتهای مدیریت برداشت هستند .

13 ایده برای اینکه در کمتر از 5 دقیقه تاثیر ماندگاری از خود برجای بگذاریم

بهتر است قبل از اینکه به جلسه ملاقات و یا رویداد بعدی بروید، رویکردی اندیشمندانه‌تر را برای صحبت با یک غریبه همفکر در پیش بگیرید. زیرا ممکن است آنها در نهایت یک شریک، مشتری، سرمایه‌گذاری و یا دوست جدید کسب‌وکار شما شوند. در اینجا 14 ایده را که می‌توانید برای این کار استفاده کنید، مطرح می‌کنیم:

1.    یک سوال متفکرانه بپرسیم

سوالی بپرسیم که باعث آغاز یک مکالمه منحصر‌به‌فرد شود. مثلا به جای " کار شما چیست؟" سوالمان را اینگونه مطرح کنیم: " هدف شما از شرکت در این رویداد چیست؟" و یا " انتطار دارید که این رویداد چه نتیجه‌ای برای شما دربرداشته باشد؟"، از آنها بپرسیم که درمورد ایده جدید ما چه فکر می‌کنند. افراد همیشه یک مکالمه جالب را به یاد خواهند داشت.

2.    گوش دهیم

اگر اجازه دهیم که طرف مقابل اول صحبت کند و یا پس از مطرح کردن سوال یا شروع بحث، با دقت به پاسخ او گوش دهیم، تاثیري به مراتب بيشتر، مثبت و به‌یادماندنی‌تر خواهیم داشت. اینکه ما دو گوش و یک دهان داریم، دلیلی دارد، پس باید از آنها بر همین اساس نیز استفاده کنیم.

3.    بپرسیم که چه کمکی می‌توانیم انجام دهیم

هنگام ملاقات با یک فرد جدید، یک استراتژی خوب این است که به سرعت بفهمیم که کار طرف مقابل چیست و بلافاصله به دنبال راه‌هایی برای کمک به او باشیم. از او بپرسیم: " آیا اگر شما را به آقای ایکس مرتبط کنم، کمکی به شما خواهد کرد؟" و یا " آیا می‌توانم شما را به آقای ایکس معرفی کنم؟"

4.    آنها به دلیلی نیاز دارند تا ما را به خاطر بسپارند

یکی از مهمترین کارهایی که می‌توانیم در پنج دقیقه اول ملاقات با افراد جدید انجام دهیم، این است که به آنها دلیلی بدهیم تا ما را به خاطر بسپارند. در یک رویداد مرتبط با کسب‌وکار، ممکن است که آنها افراد مختلفی را ملاقات کنند، اما زمانی که شما در اولین برخورد تاثیری قوی و به‌یادماندنی از خود به جای بگذارید، دفعات بعد آنها شما را در یاد خواهند داشت.

5.    بر کیفیت تمرکز  کنیم، نه کمیت

در  حين مکالمه، از خود شور و علاقه واقعی نشان دهیم و  بر روی کیفیت ارتباطاتی که پیدا می‌کنیك تمرکز کنیك، نه بر  تعداد کارت ویزیتهایی که جمع می‌کنیك. کارتهای ویزیت برای شما تبدیل به مشتری نخواهند شد، اما ارتباطات و روابط قوی خواهند شد.

6.    از رويدادها غافل نشويم و نبض بازار را بدست گيريم

شركت در رویدادهای کسب‌وکار و مجامع صنفي و تخصصي نظير سمينارها و همايش‌ها ، یک راه عالی برای گسترش شبکه‌های حرفه‌ای خود از طریق ملاقات با سایر افراد این حرفه است. ما هیچ وقت نمی‌دانیم که چه کسانی را ملاقات خواهیم کرد و به چه روابط کاری در آینده دست خواهیم یافت.

7.    به طور شفاف و واضح بگوییم که در انجام چه کاری بهترین هستیم

سعی کنیم که مکالمه خود را با افراد جالب سازیم و آن را با شور و علاقه ادامه دهیم. درمورد کار خود باافتخار و باهیجان صحبت کنیم تا پیام خود را شفاف‌تر و دلچسب‌تر ارائه کنیم.

8.    یک داستان بگوییم

گفتن داستان بهترین راه برای ایجاد یک استعاره است و به دیگر افراد اجازه می‌دهد نوع تفکر ما را بشناسند.

9.    لبخند بزنیم و مديريت توجه را جدي بگيريم

افراد در هفت ثانیه اول پس از ملاقات، ما را قضاوت می‌کنند. لبخند زدن به روی آنها و ایجاد تماس چشمی، به آنها نشان می‌دهد که ما خونگرم و به صحبت کردن با آنها علاقمند هستیم. این حرکات کوچک زمینه را برای شروع یک مکالمه معنادار آماده می‌کند.

10.    نام آنها را تکرار کنیم

همه افراد دوست دارند که صدا زدن نام خود را بشنوند، این کار کمک زیادی به ایجاد ارتباطات می‌کند. این کار همراه با ارتباط چشمی و دست دادن به روش اصولي، تصور مثبتی از ما را در ذهن آنها ایجاد خواهد کرد (مي‌توانيد مطالب بيشتر درخصوص مهارتهاي ارتباطي غيركلامي و زبان بدن را در كتاب مهارتهاي ارتباط با مشتريان شاكي به قلم اينجانب بخوانيد)

11.    سربزنگاه بر كيفيت ارتباطات خود بيفزاييم

تکنولوژی آنقدر پیشرفت کرده است که شاید روشهاي قديمي‌تر مثل کارتهای ويزيت كمي تحت‌الشعاع قرار گيرند (البته نبايد اثرات كارت ويزيت و ضرورت آن را دست كم گرفت)، البته می‌توانید در پایان هر ملاقات و ردوبدل کردن کارت، از آنها بخواهید تا آدرس ایمیل و دیگر اطلاعات خود را در تلفن همراه شما وارد کنند. پس از آن، می‌توانید در همان لحظه‌ ایمیل يا ژيامي را از طرق مختلف از جمله پيامك، وايبر،... را برای آنها ارسال کنید و اینجاست که در همان لحظه با آنها مرتبط می‌شوید. ممکن است کمی عجیب به نظر برسید و انجام آن سخت باشد، اما تعداد پیگیریهای افراد بعد از ملاقاتها را بسیار افزایش خواهد داد. اين همان مفهوم بازايرابي سر بزنگاه است!

12.     درمورد علایق خود صحبت کنیم

در مورد علایق خود با آنها صحبت کنیم و از آنها نیز درمورد علایقشان بپرسیم. این کار از گارد گرفتن افراد جلوگیری می‌کند و به ایجاد رابطه کمک زیادی می‌کند.

13.    آنها را تحسین کنیم

اطمینان حاصل کنیمد که ظاهر و رفتارشما منعکس‌کننده سلامت و انرژی‌مان است. به افرادی که ملاقات می‌کنیم، علاقه واقعی نشان دهیم؛ از آنها سوالاتی در مورد خودشان بپرسیم و سعی کنیم چیزی در آنها بیابیم تا آن را تعریف و تحسین کنیم.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 595
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
بازاریابی برابر است با تجارت و فروش گرایی. روابط عمومی برابر است با عمومی‌گرایی...

 روابط‌عمومی و بازاریابی دو حوزه‌ای هستند که تا مدت‌ها پیش عملکرد آنها در داخل سازمان‌ها به عنوان نقطه مقابل هم و متفاوت از یکدیگر در نظر گرفته می‌شد به ویژه در اموری مانند بودجه، تشکیلات و اختصاص اعتبار که نگرانی بیشتری در مورد آنها وجود داشت.

شاید در نتیجه تغییرات همزمان ایجاد شده درعادات فناوری شخصی و کاهش سازمان‌های خبری سنتی، درک این مساله که بازاریابی کجا تمام می‌شود و روابط عمومی از کجا شروع می‌شود، دشوارتر شده باشد. عناوین شغلی فعلی شاهد خوبی برای این تیرگی و ابهام هستند.

برای اینکه به درجه‌ای از وضوح و روشنی در مورد این مساله دست یابیم، PR News از کاربران خود درباره تعریف آنها از بازاریابی  و روابط عمومی و تفاوت بین آنها پرسش نمود. بیشتر پاسخ‌های اجتماع کاربران به سوال مطرح شده در امتداد این گفته بود که « همه چیز در بازاریابی درباره محصول است و همه چیز در روابط عمومی درباره روابط میان افراد.

مفاهیم: تفاوت بازاریابی و روابط عمومی در چیست؟

تصور ما این است که بسیاری از بازاریابان و دست اندرکاران روابط عمومی ‌ها (و کسانی که رسما بر هر دو موضوع احاطه دارند) با این نوع گفته‌ها و نظرات مطرح شده موافق نباشند اما تغییرات پیرامون همان موضوع‌هایی است که گفته می‌شود. پاسخ‌های ذیل بیان برخی تفاوت‌ها میان روابط عمومی و بازاریابی است:

- روابط عمومی تمایل در به کاربردن رسانه‌ها برای ایجاد آگاهی از یک نام تجاری در بین مخاطبان است. درحالیکه بازاریابی طیف گسترده‌ای از پیام‌های مشتریان هدف که به معنی در خواست انجام فعالیت است را پوشش می‌دهد.

- بازاریابی برابر است با تجارت و فروش گرایی. روابط عمومی برابر است با عمومی‌گرایی.

- بازاریابی درباره فروش و نیاز به محصول است. روابط عمومی درباره ایجاد جمعیت در اطراف محصول.

- روابط عمومی تعامل دوسویه با مردم است. بازاریابی پیام‌های محتواگرایی است که تلاش می‌کند بر مصرف کنندگان حاکم شود.

- در حیات سازمان‌ها، بازاریابی به فروش می‌رساند و روابط عمومی برای هر چیز دیگر است.

- همه چیز در بازاریابی درباره محصول است. همه چیز در روابط عمومی درباره روابط.

- بازاریابی توسعه استراتژی نام تجاری محصول است درحالیکه روابط عمومی، روابط رسانه‌ای برای اجرای استراتژی‌های بازاریابی است.

- بازاریابی یعنی اینکه شما می‌خواهید دنیا محصولتان را چگونه ببیند. روابط عمومی یعنی اینکه در واقع دنیا محصول شما را چگونه می‌بیند.

- بازاریابی متن نمایشنامه است و روابط عمومی یک فیلم است.

- بازاریابی مواد تشکیل دهنده است و روابط عمومی کیک‌های به نمایش گذاشته شده در پشت ویترین.

- بازاریابی: شما برای آن پرداخت می‌کنید. روابط عمومی: شما برای آن درخواست می‌کنید.

- بازاریابی بر گشودن کیف پول افراد متمرکز است. روابط عمومی بر راه یافتن در قلب و مغز افراد متمرکز است.

- بازاریابی درمونولوگ (تک گویی) است و روابط عمومی در گفتگو و دیالوگ.

- بازاریابی خلق چشم‌انداز و واقعه را فراهم می‌آورد درحالیکه روابط عمومی به ایجاد روابط با دیگران می‌پردازد به طوریکه آنها می‌توانند داستان را از نقطه نظر خود بیان کنند.

- بازاریابی یک ارتباط یک سویه و روابط عمومی یک ارتباط دو سویه است.

- بازاریابی و روابط عمومی تلاش‌های ارتباطی هستند که برای افزایش کسب و کار و ترویج یک نام تجاری طراحی شده‌اند اما اهداف اصلی آنها یکسان نیست. بازاریابی بر بازار و فروش تمرکز دارد و روابط عمومی بر ارتباط و اعتماد بین افراد. بنابراین هر دو در شاخصه‌های موفقیت با یکدیگر متفاوت هستند.

اگرچه این موارد به عنوان وجوه افتراق بین روابط عمومی و بازاریابی برشمرده شد اما آنچه واضح است اینکه هر دو باید برای به حداکثر رساندن آگاهی مخاطب از نام تجاری و هدایت نسل‌ها، همدیگر را حمایت کرده و به یکدیگر استناد نمایند.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 601
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
اگر تجربه کاری مختلف دارید حتما نوع کار، محل کار، و وظایف و مسئولیت هایی را که داشتید در رزومه بنویسید.

داشتن یک رزومه خوب اهمیت زیادی دارد تا بتوانیم به یک فرصت شغلی خوب دست پیدا کنیم. مهارت ها و تجربیات برای دست یابی به یک فرصت شغلی لازم است اما موفقیت در مصاحبه های استخدامی و داشتن یک رزومه خوب نیز از عوامل مهم برای دست یافتن به یک فرصت شغلی مناسب است.

به گزارش بانکی دات آی آر رزومه ها دارای مشخصات فردی، تحصیلات، تجربیات، مهارتها و... هستند.

1- یک رزومه خوب نباید خیلی طولانی و نباید خیلی خلاصه باشد چون کارفرمایان اغلب مدت کوتاهی را به مطالعه رزومه ها اختصاص می دهند بنابراین همیشه سعی کنید یک رزومه کامل و استاندارد داشته باشید.

2- از فونت و سایز استاندارد برای رزومه خود استفاده کنید چون فونت های فانتزی برای رزومه مناسب نیستند. رنگ نوشته ها نیز باید مشکی باشد و حتما هم رزومه باید تایپ شده باشد که با استفاده از نرم افزار ورد میتوانیم یک رزومه خوب و استاندار را تهیه کنیم.

3- برای تجربیات کاری حتما باید مدت زمان و تاریخ درج شود مثلا مدت زمانی که در کار و شغلی مشغول به کسب تجربه و مهارت بوده ایم. همچنین همیشه باید تاریخ مدت زمانی را که در کار و مشاغل مختلف تجربه کسب کردیم به ترتیب بنویسیم.

4- برای تحصیلات نیز مدت زمان و تاریخ اخذ مدرک اهمیت دارد ممکن است در زمینه های مختلف تحصیلی مدارک مختلفی را کسب کرده باشید بنابراین می توانید آنها را در قسمت تحصیلات یادداشت کنید.

5- مهارت ها اهمیت بسیار زیادی دارند. مهارت کار با نرم افزارهای مختلف مخصوصا نرم افزارهای آفیس و نرم افزارهای حسابداری از اهمیت بالایی برخوردار هستند.

6- اگر دوره های کارآموزی را نیز گذرانده اید و تجربه و مهارت کسب کردید می توانید آنها را در رزومه خود یادداشت کنید.

7- رزومه ها باید تایپ شده باشند و اگر لازم بود تا آنها را پرینت بگیرید حتما از برگه A4 استفاده کنید و آن را در یک کاور قرار دهید تا تمیز و پاکیزه باشند.

8- اگر تجربه کاری مختلف دارید حتما نوع کار، محل کار، و وظایف و مسئولیت هایی را که داشتید در رزومه بنویسید.

9-ترجیحا سعی کنید از کلمات و عبارات کوتاه برای نوشتن رزومه ی خود استفاده کنید استفاده از جملات طولانی معمولا باعث میشوند تا رزومه شما طولانی تر شود بنابراین تا حد امکان خلاصه نویسی کنید.

10-رزومه باید کامل باشد بنابراین مشخصات فردی، مدارک تحصیلی، تجربیات کاری، مهارت های کاری و... همگی باید به صورت مرتب و مجزا در رزومه نوشته شوند.
 
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 592
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
یکی از بزرگترین اشتباهاتی که بعضی از افراد در هنگام ایجاد یک کسب و کار مرتکب می شوند این است که آنها ابتدا یک محصول را انتخاب می کنند و سپس به دنبال پیدا کردن یک بازار مناسب برای آن می‌گردند!

اگر شما نیز برای شروع کسب و کار خود از این روش استفاده کرده اید همینجا بایستید و از راهی که آمده اید برگردید!
افراد باهوش روش دیگری را انتخاب می کنند. آنها ابتدا یک بازار مناسب را انتخاب کرده و سپس محصولی را عرضه می‌کنند که مردم به دنبال آن هستند. به عبارت دیگر آنها ابتدا فرصتهای مناسب را شناسایی می کنند و پس از شناخت فرصت بلافاصله در جهت آن فرصت اقدام به کسب و کار می نمایند.
باید ببینید مردم چه می خواهند، به چه چیزهایی نیاز دارند و نیازهای فعلی آنها چیست. سپس مطابق با نیازهای آنها محصول خود را ارائه دهید. دوست دارید سایت شما روزانه ۱۰ بازدیدکننده داشته باشد یا ۱۰۰۰ نفر؟ اگر شما زیرک باشید بازاری را انتخاب می کنید که مردم آماده خرید محصولات آن بازار باشند.
نیازهای مردم باعث ایجاد خواسته هایی در آنها می شود و این خواسته ها فرصتهایی هستند که به وجود می آیند. اینترنت نیز سفره‌ای از فرصتهای گوناگون است که در اثر خواسته های مردم که نشأت گرفته از نیاز آنها است ایجاد شده است و برای اینکه در بهره‌مندی از این سفره فرصت موفق تر باشید باید این فرصتها را به خوبی تشخیص دهید.

۱) درآمد
مردم می خواهند «درآمد» کسب کنند. ممکن است بخواهند کسب و کار خودشان را شروع کنند، یک شغل با درآمد بالاتر پیدا کنند یا سهم بازار بیشتری به دست آورند. این، به آنها احساس «موفقیت» می‌دهد. از این فرصت استفاده کنید!

۲) پس انداز
مردم می خواهند «پس انداز» کنند. ممکن است بخواهند سرمایه گذاری مطمئنی برای آینده انجام دهند، یا در یک خرید بزرگ صرفه جویی خوبی کنند. این به آنها احساس «امنیت» می دهد. از این فرصت استفاده کنید!

۳) زمان
مردم می خواهند در «زمان» صرفه جویی کنند. آنها ممکن است بخواهند کمتر کار کنند و وقت بیشتری برای لذت بردن از خوشی های زندگی داشته باشند. این به آنها احساس «آرامش» می دهد. از این فرصت استفاده کنید!

۴) زیبایی
مردم می خواهند دارای یک «ظاهر بهتر» باشند. ممکن است آنها بخواهند وزن خود را کاهش دهند، تناسب اندام بهتر یا ظاهر زیباتری داشته باشند. این به آنها احساس «جذابیت» می دهد. از این فرصت استفاده کنید!

۵) آموزش
مردم می خواهند چیزهای جدیدی «بیاموزند». ممکن است بخواهند یاد بگیرند چگونه روغن ماشین خود را عوض کنند، چگونه خانه زیباتری داشته باشند، چگونه خوراک های لذیذی تهیه کنند یا مانند اینها. این به آنها احساس «هوشمندی» بیشتری می دهد. از این فرصت استفاده کنید!

۶) طول عمر
مردم می خواهند «طول عمر» بیشتری داشته باشند. ممکن است آنها بخواهند سر فرم باشند، بهتر بخورند، سالم تر باشند یا انرژی بیشتری کسب کنند. این به آنها احساس «تندرستی» می دهد. از این فرصت استفاده کنید!

۷) راحتی
مردم می خواهند «راحت» باشند. ممکن است بخواهند ناخوشی و درد نداشته باشند یا در رختخواب راحت تری استراحت کنند. این به آنها احساس «راحتی» می دهد. از این فرصت استفاده کنید!

۸) دوست داشتن
مردم می خواهند کسی آنها را «دوست» داشته باشد. ممکن است از تنهایی به تنگ آمده باشند، یا بخواهند با کسی صحبت کنند. این به آنها احساس «دوست داشتنی» بودن می‌دهد. از این فرصت استفاده کنید!

۹) معروف بودن
مردم می خواهند «معروف» باشند. ممکن است بخواهند در کار خاصی بین مردم شهرت داشته باشند و شخص با اعتبار و مشهوری شوند. این به آنها احساس «قابل تحسین» بودن می‌دهد. از این فرصت استفاده کنید!

۱۰) خوش بودن
مردم دوست دارند «خوش» باشند. ممکن است بخواهند از خوشی ها و لذت های مختلف جسمی و روحی استفاده نمایند. این به آنها احساس «رضایت» می دهد. از این فرصت استفاده کنید!

۱۱) خلاقیت
مردم دوست دارند «خلاق» باشند. ممکن است بخواهند راههای بهتر حل یک مشکل را کشف کنند. این به آنها احساس «خلاقیت» می دهد. از این فرصت استفاده کنید!

۱۲) پیشتازی
مردم دوست دارند در بعضی کارها «اولین» باشند. ممکن است بخواهند اولین کسی باشد که یک کسب و کار خاص را راه اندازی می کنند. این به آنها احساس «پیشتاز» بودن می دهد. از این فرصت استفاده کنید!

۱۳) قدرت
مردم دوست دارند بر تأثیر دیگران «غلبه» کنند. ممکن است بخواهند راههای شناخت صحیح مردم را بدانند، دچار شکستهای روحی در زندگی نشوند یا از دیگران فریب نخورند. این به آنها احساس «قدرت» می دهد. از این فرصت استفاده کنید!

● نتیجه!
برای کسب ایده های جدید بینید گرایش و تمایل فعلی مردم چیست. تمایلات جدید را می توانید با مشاهده تلوزیون، آگهی های روزنامه ها و مجلات و گشت و گذار در اینترنت پیدا کنید. سپس محصولی را ارائه کنید که به آن گرایشات روز مربوط باشد.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 609
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
‌یک استاد دانشگاه معتقد است، دولت باید برای کار در بخش خصوصی 2 برابر بخش دولتی و اداری، انگیزه ایجاد کند تا گرایش افراد از مشاغل اداری و پشت میزنشینی به سایر مشاغل بیشتر شود.

 ‌یک استاد دانشگاه معتقد است، دولت باید برای کار در بخش خصوصی 2 برابر بخش دولتی و اداری، انگیزه ایجاد کند تا گرایش افراد از مشاغل اداری و پشت میزنشینی به سایر مشاغل بیشتر شود.

دکتر سهراب دل انگیزان در گفت‌وگویی اظهار کرد: این ویژگی همه آدمها است که دوست دارند کار نکنند، اما درآمد داشته باشند. وقتی مردم می‌بینند عده‌ای که در مشاغل دولتی هستند، زیاد کار نمی‌کنند و با یک درآمد منطقی زندگی متوسطی دارند، حق دارند به این نوع مشاغل تمایل داشته باشند. نمی‌توان یک گروه را در چنین مشاغلی جای داد و به باقی مردم گفت وارد این کار نشوید.

این کارشناس مسائل اقتصادی با تاکید بر اینکه دولت باید چارچوب مشاغل دولتی را مورد بازنگری قرار دهد، ادامه داد: دولت باید برای کار در بخش خصوصی، دو برابر انگیزه ایجاد کند تا افراد به این سمت گرایش داشته باشند و حقوق بیشتر و مطمئن‌تری هم داشته باشند.

دل انگیزان به دیگر دلایل فرهنگ کار غلط اشاره کرد و ادامه داد: متاسفانه قانون کار در کشور به نفع کارگر و به ضرر کارفرما است، زیرا این قانون رانتی را در اختیار کارگر قرار می‌دهد که کارگر می‌تواند کار نکند و بر اساس قانون کار تا مدتها یک منبع درآمد داشته باشد.

وی با اشاره به لزوم بازنگری قانون کار، خاطرنشان کرد: مجلس باید قوانین سایر کشورها را نیز مطالعه کند و با کمک آن قوانین را اصلاح نماید.

به گفته این استاد دانشگاه، این قانون باید با حضور گروه‌های کارگری و کارفرمایی تصویب شود و مفاهیم بیمه کار و تامین اجتماعی به گونه‌ای اصلاح شود که هم عامل رونق کار باشد و هم کارگر و کارفرما از حقوق متعادل بهره مند باشند.

دل انگیزان افزود: موضوع دیگری که فرهنگ کار را خصوصا در کرمانشاه تحت تاثیرقرار می‌دهد فرهنگ سنتی و قبیله‌گرایی است. افراد فکر می‌کنند زمانی که سر کار می‌روند باید سایر اعضای خانواده و اقوام خود را نیز سر کار ببرند.

وی گفت: در منطقه ما صنعت یک کار جدید است، خصوصا صنعت خصوصی و بسیاری از افراد هنوز تجربه کارآفرینی ندارند.


:: بازدید از این مطلب : 594
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
بیکاری و اخراج یا ترک کار به خاطر مشکلات موجود در محیط کار، مطلوب هیچ یک از ما نیست اما یک حقیقت آن است که حتی بزرگترین کارآفرینان جهان چون استیو جابز و بیل گیتس هم یک بار تجربه اخراج شدن را دارند

اگر خدای نکرده به هر دلیل بیکار شدید حتما ناراحت شوید! این حق شماست که ناراحت و نگران باشید که آینده کاری شما به کجا ختم می شود و قبوض را چطور پرداخت کنم. اما حالا اگر به انداز ه کافی نگران شدید 10 راهکار که به شما کمک می کند بهتر تصمیم بگیرید معرفی می کنیم:
1 – استرس تعطیل
استرس را باید زمانی می داشتید که مشغول کار بودید این استرس مثبت به شما کمک می کند کارتان را به بهترین نحو انجام دهید و به این ترتیب کارتان را حفظ کنید.
حالا اگر به هر دلیل مشکلات مالی شرکت ، اشتباهات شخصی خودتان یا مانع تراشی برخی همکار نما ها !!! بیکار شدید مشکلی نیست اصلا جای نگرانی نیست. حالا وقت عمل رسیده و الان فرصتی است که می توانید آینده درخشانی برای خودتان رقم بزنید و یک دنیا کار هست که می توانید انجام دهید.
2 – فکر کنید
به جای استرس ملامت و سرزنش کردن خودتان و دیگران بهتر است یک کار دیگر بکنید بهترین پیشنهاد ما برای شما این است که فکر کنید خوب دقیق و منطقی شما باید عوامل و عللی که شما را در جایگاه کنونی قرار داده شناسایی کنید.
برای این کار لازم است بی طرف باشید و به هیچ کس حتی خودتان سخت نگیرد. یک لیست علل و عوامل بیکار شدن خودتان را تنظیم کنید.
حالا راهکار هایی که به واسطه آن ها می توانید خودتان را تغییر دهید مشخص کنید.
این به آن معناست که عوامل و کاستی های قابل جبران که در درون شخص شماست یا مهارت های لازمه که فاقد آن هستید را شناسایی کنید و برای رفع آنها اقدام کنید.
3 – ورزش کنید
نشستن در خانه و نگاه کردن به در و دیوار به شما هیچ کمکی نمی کند، لطفا به اعضای خانواده پرخاش نکنید آنها کمترین تقصیر را در وضعیت کنونی شما دارند . پیشنهاد ما به شما این است که هر روز صبح یک ساعت مشخص را به ورزش اختصاص بدهید به این ترتیب میزان استرس شما به شکل مطلوبی کاسته می شود و ترشح آدرنالین به شما سرزندگی و امید می بخشد.
4 – توکل کنید
اصلا مهم نیست پیرو کدام مذهب یا نگرش دینی باشید مهم این است که به نیروی برتر هستی که نهایت انرژی و قدرت است اعتماد کنید و از او مدد بخواهید .
این کار به شما انرژی بیکرانی هدیه می دهد  و پشتتان را حسابی گرم می کند. بهترین پارتی کل هستی همیشه در دسترس شماست و می تواند معجزه کند پس چرا سراغ دیگری بروید.
5 – به پس اندازتان رجوع کنید
اینکه ما در گزارش های متعدد بارها و بارها از شما خواستیم مبلغی از حقوق ماهیانه تان را پس انداز کنید برای این روزهای بحرانی مثل امروز است. ببینید چقدر پول  دارید و  با این مبلغ چه قدر دوام می آورید.
الان شما بدون اینکه بخواهیم زیاده روی کنیم مثل اروپا هستید در زمان رکود بزرگ،  پس وقت اعمال سیاست های ریاضتی فرا رسیده بر روی همه خرج های غیر ضرور خط بکشید و سعی کنید از دارایی تان به بهترین شکل استفاده کنید.
6 – جستجو را آغاز کنید
این روزها برای یافتن کار جدید منابع متعددی از روزنامه ها و اینترنت گرفته تا دوستان و آشنایان در اختیار شما هستند . پس در همین لحظه شروع کنید و سعی کنید کار های مرتبط با توانایی هایتان را پیدا کنید و برای تعیین وقت مصاحبه تلاش کنید.
7 – به کم رضایت ندهید
به خاطر استرس و شرایط حساس به انجام هر کاری تن ندهید و سعی کنید کار مناسبی که به انجامش علاقه دارید انتخاب کنید کمی صبر و جستجوی دقیق کاری است که می تواند بهترین نتیجه را برای شما به ارمغان بیاورد با این وجود دقت کنید واقع بینی را از دست ندید و دچار توهم نشوید. شرایط را با عقل و احساستان بسنجید.
8 – یاد بگیرید
سعی کنید چیزهای جدید و مهارت های تازه را فرا بگیرید . برای این کار لازم نیست در کلاس های گران قیمت ثبت نام کنید یا کار خارق العاده ای انجام دهید گاهی مطالعه یک کتاب تازه، سرزدن به سایت های آموزش رایگان و … می تواند با کمترین هزینه بهترین نتیجه را به بار بیاورد.
9 – خوش بگذرانید
تبریک می گوید شما یک تعطیلات اجباری برنده شدید از فرصت استفاده کنید و کارهایی که مدت ها دوست داشتید انجام دهید را انجام دهید.
لازم نیست خیلی خرج کنید. مرتب کردن خانه که مدت ها به تاخیر افتاده، رنگ کردن نرده ها، آب دادن به گل ها و کاشتن گلدان های جدید،رفتن به پارک، سر زدن به اقوام و دوستانی که مدت هاست از آنها بی خبرید.
10 – ببخشید
سخت ترین مرحله مواجه با بیکاری مرحله بخشش است مرحله ای که در آن باید خودتان، رئیس سابق تان، همکار نامهربان، شرایط کاری سخت گذشته، رشته تحصیلی، شرایط رکود تورمی، وضع نامناسب اقتصادی و…. را ببخشید و از کنارشان بگذرید.
اگر بتوانید با خودتان وسایرین مهربان باشید به آرامش قابل توجهی خواهید رسید که آینده کاری تان راتضمین خواهد کرد. بخشیدن به این معناست که دیگر عصبانی نباشید، از بیرون به ماجرای بیکاری و اتفاقی که برایتان افتاده نگاه کنید، به خودتان برسید،ریش هایتان را اصلاح کنید، لباس مرتب بپوشید ، بخندید و تصور کنید اگر رئیس سابقتان را در خیابان یا مکان عمومی به طور اتفاقی دیدید چه عکس العملی نشان خواهید داد.
اگر فکر می کنید اگراو را ببینید به او پرخاش خواهید کرد،رویتان را برمی گردانید خودتان را به ندیدن می زنید یعنی این مرحله را به خوبی طی نکردید.
اما اگر می توانید به او لبخند بزنید و با یک سلام و احوالپرسی گرم با او برخورد کنید و بعد از خداحافظی اصلا عصبی و ناراحت نباشید به این معناست که توانسته اید ببخشید هم خودتان و هم دیگران را .تبریک می گویم استخدام نزدیک است.


:: بازدید از این مطلب : 848
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
دلایل زیادی در مورد اینکه چرا زنان کمتری دارای مقام‌های ارشد هستند، گفته شده اما دلیل اصلی این امر چیست؟ آیا زنان می توانند مدیران بهتری از مردان باشند؟

در سال 2012 زنان فقط 8/3 درصد از منصب‌های مدیریتی را در فورچون و 90 کرسی از 535 کرسی را در کنگره ایالت متحده در دست داشتند. چیزهای زیادی در مورد دلیل اینکه چرا زنان برای مقام‌های رهبری ارشد نماینده زیادی ندارند نوشته شده است (از کاهش میزان مراقبت از فرزندان گرفته تا تعصب‌های سازمانی و سیاسی). مسئله‌ای که محققان درمورد آن به توافق نرسیده‌اند این است که آیا رهبران زن کمتری وجود دارد به این دلیل که آنها برای آن مشاغل ناکارآمدترند یا چون جامعه از آنها این طور انتظار دارد؟

یک فرضیه این است که جامعه رهبری موفق را اکثرا با ویژگی‌هایی که به طور کلیشه‌ای به مردان نسبت داده می‌شوند مثل جسارت و قدرت تسلط، تداعی می‌کند و در نتیجه مدیران زن که از این هنجارهای جنسیتی تبعیت نمی‌کنند را رد صلاحیت می‌کنند. بر این اساس زنان برای رسیدن به رده‌های بالاتر با مشکلات بزرگتری مواجه می شوند.


ویرجینیا شاین در دهه 1970 عبارت "فکر کردن به مدیر- فکر کردن به مرد" را عنوان کرد و تداعی خود به خودی رابطه بین رهبری و مذکربودن را توضیح داد (این رابطه همچنان هم در موارد خاصی وجود دارد). اما به تازگی با پدیدار شدن رهبری تحول گرا و تاکید آن بر ویژگی‌هایی که به طور سنتی به زنان نسبت داده می‌شود، مانند همدردی، همکاری و هوش هیجانی، آیا ممکن است که توقعات از زنان مدیر در حال تغییر باشد؟

البته، ولی هیچ قانون جهانی وجود ندارد: افراد مختلف به طور متفاوتی با شرایط متفاوت برخورد می‌کنند و مثل همیشه شرایط همه چیز را مشخص می کند. در راستای این موضوع، تحقیقی که به تازگی در ژورنال روانشناسی کاربردی به چاپ رسیده قصد دارد که نگرشی نو و ظریف به بحث "مدیران مرد در مقابله با زنان" ارائه دهد. با تجزیه و تحلیل نتایج 99 تحقیق متفاوت که میزان کارآمدی مدیران را بین سال های 1962 تا 2011 اندازه گیری می‌کرد، محققان توانستند شرایطی را که رهبران مرد و زن در آن‌ها بهتر عمل کرده‌اند را تمیز دهند.

طبق همان چیزی که انتظار می‌رفت، نتایج نشان داد که فرهنگ آن سازمان خاص نقش مهمی دارد: در سازمان‌هایی که از قدیم تحت سلطه مردان بوده‌اند مانند دولت یا ارتش، رهبران مرد تاثیرگذارترند، در حالی که زنان در محیط‌های زنانه‌تر عملکرد بهتری دارند، مانند خدمات اجتماعی و آموزش! جالب اینجاست که در زیرگروه کلمه مبهم "تجارت"، مدیران زن از رتبه بالاتری برخوردارند.

هم‌چنین، مطالعات تاکید کردند که اهمیت دارد که شما از چه کسی سوال می‌کنید. وقتی از مردان راجع به کارآمدی‌شان می پرسید، عادت دارند که نسبت به زنان به خود امتیاز بیشتری بدهند. اما اگر از افراد دیگری (همکاران، رئیس‌ها، زیردستان، یا مشاهده کننده شخص سوم) بخواهید که امتیاز دهند، زنان به طور قابل ملاحظه‌ای کارآمدتر از مردان هستند، به خصوص در مطالعات انجام شده از سال 1982 به بعد. این قضیه به ویژه با در نظر گرفتن سطوح مختلف رهبری صحت داشت: در سطوح پایین‌تر و سرپرستی، مردان به خود امتیاز بیشتری نسبت به زنان دادند، در حالی که زنان از نگاه دیگران در سطوح میانی و بالاتر کارآمدی بیشتری داشتند.

فقط چند توضیح وجود دارد که می تواند این مدل نتایج را توجیه کند:
1. گرایش اخیر به سمت رهبری تحول‌گرا و تاکید آن بر توانمندسازی و همکاری (ویژگی‌هایی که از قدیم به زنان نسبت داده می‌شد) به این معنی است که رهبری دارد به طور فزاینده‌ای به محدوده‌ای که بیشتر مناسب زنان است تبدیل می‌شود!

2. به دلیل دشواری‌های فراوانی که زنان در حرکتشان به سمت بالا با آن مواجه می‌شوند و این فرضیه که مدیریت بیشتر مناسب مردان است، مردم این تصور را دارند که زنانی که توانسته‌اند به سمت‌های مدیریتی میانی یا بالایی برسند حتما بسیار خاص هستند و در نتیجه آنها را دارای مهارت و توانایی بالایی می‌دانند ("حتما خیلی خوب است که توانسته به آنجا برسد.")

3. مردان تصوری بیشینه نسبت به توانایی خودشان دارند و زنان واقعا رهبران بهتری هستند.
شاید مهمترین نتیجه این فرا آنالیز این باشد که با در نظر داشتن امتیازبندی‌های دیگران و خود فرد در همه انواع سازمان‌ها و تمام سطوح رهبری، تفاوت معناداری بین رهبران زن و مرد وجود ندارد. شاید سال 2014 زمان آن باشد که همه ما فرای جنسیت نگاه کنیم و در عوض روی مهارت‌هایی که بهترین رهبران را می‌سازد (چه مرد و چه زن) تمرکز کنیم.


:: بازدید از این مطلب : 609
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
هر هفته تقریبا شامل 168 ساعت می‌شود. این تعداد ساعت بدون تردید زمان زیادی را برای دستیابی به هر نوع هدف یا تحقق هر نوع آرزویی فراهم می‌کند....

1. یک مدیر زمان منضبط شوید

هر هفته تقریبا شامل 168 ساعت می‌شود. این تعداد ساعت بدون تردید زمان زیادی را برای دستیابی به هر نوع هدف یا تحقق هر نوع آرزویی فراهم می‌کند. هر روز صبح چند دقیقه را به برنامه‌ریزی روزتان اختصاص دهید. برنامه‌ریزی‌تان را حول اولویت‌هایتان شکل دهید و ذهن خود را نه تنها بر کارهای فوری و مهم، بلکه بر کارهایی که چندان فوری نیستند اما در عین حال مهم هستند (کارهایی که منافع بلندمدت و پایداری به بار آورده و مستلزم ممارست، طراحی استراتژیک، توسعه روابط و آموزش حرفه‌ای است) متمرکز کنید چرا که این قبیل کارها بیشترین فرصت را برای پیشرفت فردی و حرفه‌ای بدست می‌دهند. هرگز اجازه ندهید اموری که حائز بیشترین اهمیت ممکن هستند قربانی امور کم اهمیت شوند.

2. روزتان را به خوبی شروع کنید


قبل از اینکه هر روز صبح از رختخواب بیرون بیایید، دعا بخوانید و از خداوند برای روزتان و همه‌ی چیزهای مثبتی که خواهید دید و به دست خواهید آورد تشکر کنید. برای ساختن بهترین روز زندگیتان آگاهانه تصمیم بگیرید و با انواع لذت‌ها، موفقیت‌ها و سرگرمی‌ها با آن مواجه شوید. اگر شما به این چیزهای خوب اعتماد داشته باشید، مطمئنا اتفاق خواهد افتاد. یک راز بی‌انتها و همیشگی برای موفقیت در زندگی این است که هر روز به گونه‌ای زندگی کنید که گویا آخرین روز زندگی شماست.

3. سعی کنید در طول روز شوخ‌طبع باشید


شوخ‌طبعی نه تنها از نقطه‌نظر جسمی مفید است. بلکه سبب از بین رفتن تنش حاصل از اوضاع سخت گشته و هر جا که باشید جو فوق‌العاده‌ای را در اطرافتان به وجود می‌آورد.

4. با افراد متمرکز و مثبت اندیش نشست و برخاست کنید

کسانی که همواره برایتان آموزنده بوده و هرگز انرژی ارزشمند شما را با شکوه و شکایت یا نگرش‌های بی روح و ملالت‌آور به تحلیل نمی‌برند. در اثر توسعه‌ی روابطمان با افراد مصمم به پیشرفت فردی و با روحیه، انرژی، انگیزه و سطح توقعات ما بالاتر رفته و به بیش از آنچه که لیاقتش را داریم دست می‌یابیم.

5. در روابطتان با افراد بیشتر گوش کنید و کمتر صحبت کنید

از قانون 60/40 استفاده کنید. 60 درصد گوش دهید و 40 درصد صحبت کنید. این کار نه تنها سبب افزایش محبوبیت شما می‌شود (وقتی به حرف‌های طرف مقابل در سکوت و با اشتیاق گوش می‌کنید آن شخص احساس ارزشمند بودن می‌کند و شما را بیشتر دوست خواهد داشت)، بلکه با گوش دادن، هر روز نکته‌ای جدید از دیگران یاد می‌گیرید هر اندازه که متخصص و باهوش باشید بازهم ممکن است دیگری چیزی را بداند که شما آن را بلد نیستید. نشانه‌ی حقیقی یک انسان مطمئن و بالغ مانند کسی است که تمام فرصت‌ها را شانسی برای یادگیری می‌پندارد. حتی برای آموزگاران نیز معلمانی وجود دارد.

6. هرگز شکایت نکنید

کسی که شکایت می‌کند بدبین بوده و در هر کار و ایده جدیدی به دنبال نکات منفی آن می‌گردد، مردم را از آن منصرف ساخته و کمتر در کاری موفق می‌شود. از یک نقطه‌نظر کاملا روانشناختی، همه‌چیز دوبار ساخته می‌شود: یک بار در ذهن و یک بار در واقعیت. پس روی نکات مثبت تکیه کنید. وقتی اندیشه‌ای منفی به ذهنتان رو می‌آورد، فورا آن را با یک اندیشه‌ی مثبت جایگزین کنید. همواره مثبت بر منفی غالب است و همواره باید ذهنتان را به گونه‌ای عادت دهید که تنها به بهترین‌ها فکر کند.

آنچنان محکم باشید که هیچ‌چیز نتواند شما را از مسیر طراحی شده‌تان به سمت موفقیت بازدارد. آنچه خواهان آنید را مجسم کرده و از هر نظر باورش کنید. بدون شک محقق خواهد گشت.

7. ضعف‌های دوستان یا همکارانتان را نادیده بگیرید


اگر در پی نقص‌ها باشید، بدون شک نقص‌ها را خواهید یافت. آن‌قدر پخته باشید که بتوانید از ناکامی‌های کوچک دیگران چشم پوشیده و خوبی‌های ذاتی آن‌ها را ببینید. می‌توانیم از همه درس بگیریم.

برای داشتن یک زندگی شاد، وجود دوستان ضروری است- به خصوص دوستانی که تجربه‌ها و خنده‌های مشترکی با شما داشته‌اند. به دوستانتان زنگ بزنید، برای آن‌ها کتاب یا چیزهای کوچک دیگری هدیه بخرید که می‌دانید دوست دارند. «قانون کشت و زرع» نه تنها در مورد روابطمان با دیگران، بلکه در سایر زمینه‌های زندگی نیز بکار می‌آید، هرچه بکارید درو می‌کنید؛ برای اینکه دوستان خوبی داشته باشید باید اول خودتان دوست خوبی باشید.

8. اوقات استراحت را در برنامه‌ی هفتگی‌تان مشخص کنید و در عمل به آن‌ها به هیچ‌چیز رحم نکنید


بدون شک در زمانی که برای یک ملاقات مهم با رئیس شرکت‌تان یا بهترین مشتری‌تان تعیین کرده اید کار دیگری را نخواهید گنجاند، پس چه دلیلی دارد وقتی را که جهت سرمایه‌گذاری روی خود تعیین کرده‌اید به زمان دیگری موکول می‌کنید؟ ما باید وقتی هم برای استراحت و شارژ باطری‌هایمان برای خود درنظر بگیریم.

تمام بعدازظهر جمعه را به خودتان اختصاص دهید، مطالب تازه و کتاب‌های الهام‌بخش بخوانید، موسیقی گوش کنید، کارهای مورد علاقه‌تان را انجام دهید و در یک کلام استراحت کنید. این عادت همچون لنگری شما را طی هفته‌ی با انگیزه و اثر بخش نگاه می‌دارد.

9. کمی کناره گیر و درونگرا باشید

اجازه ندهید که همه کس، همه چیز را در موردتان بداند. هرگز در مورد سلامتی، ثروت و امور شخصی‌تان با هیچ‌کس خارج از خانواده درجه‌یکتان صحبت نکنید. در این ارتباط همیشه منضبط باشید.

10. فهرستی از تمام ضعف‌هایتان تهیه کنید

یک فرد حقیقتا روشن ضمیر و دارای اعتمادبه نفس، به ضعف‌هایش توجه کرده و به صورتی هوشمند در صدد بهبود آن‌ها بر می‌آید. در خاطرتان بسپارید که حتی قوی‌ترین و بزرگترین افراد نیز ضعف‌هایی دارند. منتها برخی در پنهان کردن آن‌ها ماهرترند. همچنین صفات خوبتان را نیز بشناسید و آن‌ها را تقویت کنید.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 609
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
همه‌ی ما افراد موفق زیادی را می‌شناسیم. کسانی که در تجارت، تحصیل و زندگی بسیار خوب عمل کرده‌اند.

یک پزشک: همه‌ی ما افراد موفق زیادی را می‌شناسیم. کسانی که در تجارت، تحصیل و زندگی بسیار خوب عمل کرده‌اند. بسیار پیش می‌آید که به آن‌ها غبطه بخوریم که آخر چطور توانسته‌اند این‌قدر خوب عمل کنند؟ شاید هم خیلی وقت‌ها همه‌چیز را زیر سر اقبال بلند آن‌ها و بخت سیاه خودمان دانسته‌ایم. چیزی که ما در ویترین می‌بینیم، موفقیت و پیروزی آن‌ها در زندگی‌ست. ما محصول آماده را می‌بینیم. آن چه در مسیر تولید این محصول بوده، بارها شکست، نقصان و ناامیدی که گریبان این افراد را هم گرفته، از نظر ما پنهان است.

افراد موفق، بیش از آن‌چه فکرش را کنیم در زندگی با شکست روبرو شده‌اند. یک نویسنده‌ی معروف و موفق، بارها آثاری نوشته که هیچ انتشاراتی‌ای مسئولیت چاپ‌ش را بر عهده نگرفته تا به امروز رسیده‌است. اما در این حالت، یک فرد موفق، چه حسی داشته؟ حتماً احساس وحشتناکی را درباره‌ی خودش تجربه کرده‌است، چنان‌که این ناامیدی برای تمام نوع‌بشر عمومیّت دارد.

در هنگام شکست ممکن است حس کنیم که به زانو در امده‌ایم، احساس گناه کنیم، سعی کنیم مانند اسکارلت اوهارا درباره‌اش فکر نکنیم و به خود وعده دهیم «بعداً که حالم بهتر شد، بهش فکر می‌کنم!» و حتی ممکن است تلاش کنیم این شکست را مانند رازی مگو از دیگران پنهان سازیم. حقیقت این است که شکست خوردن، واقعاً دردناک است!

خب، احساس بد پس از شکست که چیزی طبیعی و عمومی است. مهم آن است که پس از شکست، دوباره به کار برگردیم و تلاش کنیم. مثلاً فرض کنیم که تصمیم گرفته‌ایم فکری به حال چاقی‌مان بکنیم و کمتر بخوریم. پیش آمده که سست شده‌ایم و دست از کنترل غذای‌مان برداشته‌ایم. مهم این است که دوباره تلاش کنیم تا رژیم غذایی‌مان را رعایت نماییم. اگر امروز به‌طور حرفه‌ای عادت به ورزش کردن داریم، نتیجه‌ی این است که بارها از این برنامه چشم‌پوشی کرده‌ایم و باز به آن بازگشته‌ایم. یا مثلاً نوشتن را در نظر بگیریم.

خیلی از ما شوق نوشتن را در خود حس کرده‌ایم، برخی از ما مثل خود من، این‌قدر خوش‌شانس هستیم که می‌توانیم حالا بنویسیم. خب… اگر از خود من بپرسید، می گویم من از اول در این کار خیلی خوب نبودم و نوشته هایم در بهترین حالت، سانتی‌مانتال‌هایی به‌دردنخور بود! با این‌حال دوباره شروع کردم. سعی کردم مشکلاتم را برطرف کنم، بیشتر بخوانم و امروز وبلاگ می‌نویسم. حالا در نظر بگیریم که چقدر پیش آمده که از خودمان خشمگین شده‌باشیم و کاملاً ناراضی.

در این حالت، دچار کمبود علاقه به خود هستیم. اما آدمی نمی‌تواند با کمبود حبّ‌ذات ادامه دهد، شاید حتی زودتر در این‌باره، دوباره شروع کنیم. اگر بچه‌دار شده‌باشیم، شاید گاهی از خود ناامید شویم: «من پدر/ مادر خوبی برای بچه‌ام نیستم!» ولی همیشه راهی برای جبران هست، کافی است دوباره تلاش کنیم. خیلی مهم است که یادمان بماند، با این‌که ممکن است این پروسه زمان‌بر باشد، اما اگر دوباره و دوباره تلاش کنیم، بالاخره دری به موفقیت خواهیم گشود.

ولی راز موفقیت چیست؟ یا سئوال بهتر، راز مواجهه با شکست چیست؟ جواب ساده‌است: اصلاً رازی وجود ندارد! فقط باید مدام تلاش کرد، همین! شاید برای شروع تلاش دوباره پس از مواجهه با شکست، این راه‌ها بتوانند مفید باشند:

۱- ذهن انعطاف‌پذیرتری داشته‌باشیم: وقتی مصّرانه در پی این هستیم که برنامه‌ای را دنبال کنیم، یا به هدفی برسیم، اما اتفاقات باب میل‌مان پیش نمی‌روند، ممکن است احساس ناامیدی کنیم و البته به نظرمان برسد که همه‌چیز از توان‌مان خارج شده‌است. اما اگر ذهنی انعطاف‌پذیرتر داشته‌باشیم، و به این فکر کنیم که «شاید نتوانم طبق نقشه پیش بروم، ولی مهم نیست چون بالاخره همه‌چیز عوض می‌شود!» دیگر توقف موقتی‌مان، خیلی هم به نظر فاجعه‌بار نمی‌آید. امیدمان را از دست ندهیم که قرار نیست همیشه درجا بزنیم!

۲- بپذیریم که هر تلاش، یک درس برای‌مان به همراه دارد: هر شکست، در نهانِ خود خبری خوب به همراه داد. پیش از شکست، می‌اندیشیم راهی که می‌رویم جواب خواهد داد، که البته یک احتمال است. اما به کار بستن عملی آن شیوه، جواب نمی‌دهد. حالا چیزی می‌دانیم که پیش‌تر، درباره‌اش بی‌اطلاع بودیم. این فوق‌العاده نیست؟! حالا می‌توانیم برنامه‌ای تازه ترتیب دهیم، راهی تازه را بیازماییم و چیزی تازه بیاموزیم.

۳- کمک بخواهیم: وقتی در گیر و دار انجام کاری هستیم، خوب می‌دانیم که ممکن است یا شکست بخوریم، و یا آن‌که راهی بهتر برای انجام کار بیابیم. در بسیاری از مواقع، یافتن راهی بهتر ساده نیست. بهتر است در این مواقع، از اعضای خانواده یا دوستان قابل‌اعتمادمان کمک بخواهیم. راه‌حل را از آن ها جویا شویم. ممکن است آن‌ها راهی ساده و مشخص بشناسند و ما را از خودمان متعجب کنند که «پس چرا به فکر خودم نرسیده‌بود؟!» یا شاید روشی متهورانه و خلاقانه را پیشنهاد دهند. به‌هر حال، دوستان خوب و خانواده‌مان، نمی‌گذارند که به تنهایی با دشواری شکست روبرو شویم.

۴- به خودمان کمی استراحت دهیم: در حین تلاش برای رسیدن به هدفی، گاه ذهن و جسم‌مان نیاز به کمی استراحت دارد. بهتر است یکی، دو روز، یک هفته و یا بیشتر کار را رها کنیم. نمی‌توان زمان مشخصی را برای استراحت، در مواجهه با شرایط مختلف پیشنهاد داد. باید دید که چقدر، برای‌مان کافی است. بستگی به حس خودمان دارد! شاید در مدت استراحت، ایده‌ای تازه به ذهن‌مان آمد و یا چیزی آموختیم که ما را در رسیدن به هدف نهایی، یاری خواهد داد!

۵- چراییِ اهمیت هدف را به خود یادآور شویم: تسلیم ساده‌ترین راه است، چرا که همواره انفعال ساده‌ترین کارِ ممکن بوده‌است. اما تسلیم، به این معنا نیز خواهد بود که ما چیزی مهم را از دست خواهیم داد، مثل شانس یاری دادن به کسی -در صورتی‌که هدفی خودخواهانه را دنبال نمی‌کرده‌ایم-. در چنین شرایطی، باید توان‌مان را بازیافت نماییم و راه‌ش، یادآوری این موضوع است که چه چیزی باعث شد که اصلاً وارد این مسیر شوم. همین یادآوری، قدرتی به ما خواهد داد تا دوباره تلاش مان را آغاز کنیم. هرچه اهمیت این هدف بیشتر باشد، آتش اشتیاق برای تلاش دوباره، تندتر خواهد بود.

در راه رسیدن به هدف، خواهیم دانست که ما افرادی کامل نیستیم. احساس گناهی که به هنگام شکست داشته‌ایم، متفاوت با احساس انسان‌های دیگر در مواجهه با همین شرایط نیست. همه‌ی ما مانند هم هستیم. پس وقتی تجربیات‌مان را در مواجهه با شکست با یکدیگر به اشتراک می گذاریم و نیمه‌ی پر لیوان را می‌بینیم، در حقیقت روحیه و توانایی شروعِ دوباره را با هم شریک شده‌ایم.

وقتش رسیده! دوباره شروع کنیم!
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 603
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
ما در ارتباط با دیگران، معمولاً فریب کسانی را می‌خوریم که آنها را ساده‌تر از خودمان فرض می‌کرده‌ایم…

«این یک الماس واقعیه! این واقعیه! کاملاً واقعیه! این یک الماس واقعیه!». لویی جانین، معروف‌ترین ارزیاب معادن در آمریکا، در حالی که نمی‌توانست هیجان‌زدگی خود را کنترل کند، فریاد می‌زد که: «این الماس‌ها واقعی هستند». اسلاک و آرنولد، دو نفری که معدن را پیدا کرده بودند، از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجیدند. آنها بالاخره ثروتمند می‌شدند

آرنولد و اسلاک، کارگران قدیمی معدن بودند. آنها در استخراج برخی از بزرگ‌ترین معادن جواهر زمان خود، همکاری کرده‌ بودند. این کارگران فقیر و ساده، زمانی که در زمستان ۱۸۷۲ با خبر پیدا شدن یک معدن بزرگ الماس به شهر برگشتند، هیچ‌کس باور نمی‌کرد این خبر واقعیت داشته باشد.

هارپندینگ، سرمایه‌دار معروف آمریکایی، بلافاصله از لندن به آمریکا بازگشت. او به سراغ چالرز تیفانی، مهم‌ترین جواهرشناس نیویورک رفت و با شنیدن نظر او مطمئن شد که الماس‌های پیدا شده، اصل و ارزشمند هستند.

در مذاکره خودمان را زیادی زیرک نشان ندهیم

هارپندینگ، یکی از ثروتمندترین مردان آن زمان، آنقدر ساده لوح نبود که به سادگی فریب بخورد. او باید همه چیز را به خوبی آزمایش می‌کرد. به همین دلیل از لویی جانین خواست تا آن معدن را ارزیابی کند. آرنولد و اسلاک به راحتی حاضر نبودند برنامه بازدید را که قبلاً هم انجام شده بود، تکرار کنند. آنها فکر می‌کردند که هارپندینگ در پی پیدا کردن آدرس معدن و تصاحب آن است. هارپندینگ برای اثبات حسن نیت‌اش صدهزار دلار نزد آنها به امانت گذاشت.

لویی جانین از دورترین و پیچیده‌ترین مسیر به معدن برده شد و هشت روز تمام در محل معدن اقامت کرد. فریادهای «این الماس‌ها واقعی هستند» بعد از این هشت روز بلند شد. لویی جانین به سرعت به نیویورک بازگشت و گفت: «اگر کارگر و ماشین‌آلات مناسب در اختیار داشته باشید این معدن ماهیانه یک میلیون‌دلار الماس خواهد داشت». هارپندینگ به سرعت چند تن از بزرگترین سرمایه‌داران وقت را خبر کرد. همگی در نیویورک جمع شدند و منتظر شدند تا با یابندگان معدن به مذاکره بنشینند.

newyorkیابندگان که قبلاً به نیویورک نیامده بودند، با لباسهای کهنه و کت‌های تنگ (که شاید از مراسم عروسی به بعد، هیچوقت پوشیدنشان لازم نشده بود!) وارد شهر شدند. با اینکه از ساعت شروع جلسه گذشته بود، با هیجان مغازه‌های نیویورک را بازدید می‌کردند.

اما این تأخیر فرصت خوبی بود تا سرمایه‌دارها، در مورد نحوه مذاکره با این کارگران خوش‌اقبال به توافق برسند. همه به نتیجه رسیدند که شریک کردن آنها در سود اشتباه است. بهتر است امتیاز معدن را از آنها بخرند.

به محض شروع جلسه با هدف کسب امتیازات بیشتر، سعی کردند در کیفیت الماس‌ها شبهه ایجاد کنند. اما این کار اسلاک و آرنولد را عصبانی کرد و نزدیک بود که جلسه را به حالت قهر ترک کنند. به هر زحمتی بود، دوباره آنها را بر سر میز آوردند. پس از بحث‌های طولانی، توانستند آنها را قانع کنند که کل امتیاز معدن را به هفتصدهزار دلار از آنها بخرند. آن موقع هفتصدهزار دلار پول زیادی بود. آن دو کارگر ساده‌لوح، وقتی از جلسه بیرون آمدند از خوشحالی فریاد کشیدند.

پروژه استخراج معدن به سرعت کلید خورد. سرمایه‌گذاران مجهزترین و شیک‌ترین دفترها را در لس‌آنجلس و نیویورک تجهیز کردند. به سرعت بهترین ماشین‌آلات آن‌روز را خریدند و پروژه کلید خورد. اما، هیچ الماسی در معدن پیدا نشد. آخرین دانه‌های الماس، همان‌ها بود که در زمان ارزیابی پیدا کرده بودند.

اسلاک و آرنولد پس از سالها کارگری در معدن، تفاوت معدن واقعی و مصنوعی را به خوبی می‌دانستند. به همین دلیل توانستند با دوازده‌هزار دلاری که حاصل یک عمر تلاششان بود چند قطعه الماس بخرند و درخاک به‌ گونه‌ای جاسازی کنند که یک معدن واقعی به نظر بیاید. دفعه دوم هم، اگر بیعانه یکصدهزار دلاری هارپندینگ نبود، نمی‌توانستند الماس بیشتری بخرند و آبرویشان را حفظ کنند.

آنها وقتی به نیویورک می‌آمدند می‌دانستند که نباید زرنگ و باهوش جلوه کنند. این بود که لباس‌های کهنه پوشیدند، مثل انسانهای شهر ندیده، از دیدن هر صحنه‌ای تعجب‌زده شدند و وقتی روبروی گروه سرمایه‌دارها قرار گرفتند، این اطمینان را در آنها ایجاد کردند که با دو احمق روبرو هستند.

حاصل این رفتار، موفقیت آنها در فریب دادن قانونی طرف مقابل بود. آنها طبق قرارداد هیچ جرمی مرتکب نشده بودند. معدنی پیدا شده بود، کارشناسان آن را ارزیابی کرده و امتیاز معدن به صورت کاملاً قانونی معامله شده بود!

احساس «اینکه دیگری، تیزهوش‌تر و فهمیده‌تر از من است» برای هیچ انسانی – حتی نادان‌ترین انسانها – قابل تحمل نیست.

 به محض مواجهه با یک انسان برتر، خود به خود شروع به توجیه کردن می‌کنیم: «او فقط چند کتاب را حفظ کرده» یا «من هم اگر در آن همه ثروت غوطه می‌خوردم،‌ این چیزها را آموخته بودم» و یا «موفقیت‌اش حاصل تصادف و شانس است. چیزی که من همیشه کم داشته‌ام».

این پدیده، چیز تازه‌ای نیست و ریشه در روند تکامل انسانها دارد. تنازع برای بقا، میلیون‌ها سال پیش آغاز شد و هنوز نیز ادامه دارد. در گذشته، نزاع و جنگ بر سر قدرت فیزیکی بود و امروز، تنارع برای بقا در میان انسانها بر مدار قدرت و نبوغ فکری می‌گردد.

در مذاکره خودمان را زیادی زیرک نشان ندهیم

انسانها، وقتی با کسی مواجه می‌شوند که از نظر توانایی و استعداد فکری بالاتر از آنهاست، او را برای خود یک تهدید می‌بینند. شاید او را  تحسین کنند. شاید از او تعریف کنند. اما این تنها به آن خاطر است که هنوز فرصتی برای انتقام دست نداده. در نخستین فرصت، تمام توان خود را برای زمین زدن او به کار خواهند گرفت. پس بدان که انسان تیزهوش و فهمیده، هیچوقت مورد اعتماد انسانهای متوسط و معمولی قرار نخواهد گرفت.

به نظر می‌رسد که هیچکس دوست ندارد احمق‌تر از ما به نظر برسد. به همین دلیل در بسیاری از مذاکره‌ها، برندگان مذاکره کسانی هستند که طرف مقابلشان، فکر می‌کند بیشتر از آنها می‌داند و می‌فهمد. مهم نیست که بگویند او ساده‌دل است. ما در پی تأیید طرف مقابل نیستیم. ما در پی نتیجه‌ی مذاکره هستیم.

آنچه در اینجا آمده برگرفته و الهام گرفته از کتاب قوانین قدرت نوشته‌ی روبرت گرین است. روبرت گرین در توضیح ایده‌ها و نظریات خود، برای تاکید بیشتر کمی مطلق صحبت می‌کند. ما دیدگاه او را با همان نگاه مطلق تایید نمی‌کنیم. منظورمان هم این نیست که ساده‌لوح جلوه کنیم تا کلاه‌بردار موفقی باشیم.

اما واقعیت مطرح شده در سخنان او را نمی‌توان به سادگی رد یا انکار کرد: ما در ارتباط با دیگران، معمولاً فریب کسانی را می‌خوریم که آنها را ساده‌تر از خودمان فرض می‌کرده‌ایم…

تمرین:

۱- در حداکثر سه سطر، موردی را شرح دهید که طرف مقابل این حس را القا می‌کرده که خیلی زیرک است و این کار اعتماد شما را به او کمتر کرده.

۲- در حداکثر سه طرح،‌ موردی را توضیح دهید که در یک مذاکره، ساده فرض کردن طرف مقابل، باعث شده امتیازهای بیشتری به او بدهید و عملاً او برنده‌ی مذاکره باشد.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 583
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
یک فروشنده مناسب باید ظاهری آراسته و لباسی تمیز و مرتب بر تن داشته باشد. افراط و تفریط در این مورد، شما را در اولین گم ارتباطی با مشتری شکست خورده خواهد کرد...

یکی دیگر از نقاط ضعف فروشندگان، وابستگی آنها به گوشی تلفن است! حتما شما نیز تجربه این مورد را داشته اید که هنگام ورود به یک فروشگاه باید دقایقی را نظاره گر فروشنده باشید تا تماس تلفنی خود را پایان داده و پاسخگوی مشتری باشد!

 برخلاف تصورات، فروشندگی شغلی بسیار حساس و تخصصی است. اگر در کسب و کار بدنبال نتایج مثبت و جذب هر چه بیشتر مشتریان هستید، لازم است تا در انتخاب فروشندگان دقت بیشتری را لحاظ کنید. یک فروشنده موفق باید خصوصیات ویژه ای داشته باشد که در ادامه برخی از مهمترین آنها را آورده ایم.

ظاهر: یک فروشنده مناسب باید ظاهری آراسته و لباسی تمیز و مرتب بر تن داشته باشد. افراط و تفریط در این مورد، شما را در اولین گم ارتباطی با مشتری شکست خورده خواهد کرد. اگر صاحب کسب و کار هستید که حتما این مورد را رعایت میکنید اگر هم از فروشنده استفاده می کنید با اندکی هزینه بیشتر روحیه و انگیزه لازم را برای فروشنده فراهم کنید.

فن بیان: فروشنده باید فن بیان مناسبی داشته باشد. به صاحبان کسب و کار توصیه می شود در انتخاب فروشنده بسیار دقیق و حساس عمل کنند. فن بیان مناسب، ادب و احترام در همان رفتارهای اولیه کاملا مشخص هستند، از این رو لازم است تا چشمان خود را کاملا باز کنید.

صبر: یک فروشنده باید به قابلیت صبر و حوصله در اندازه بی نهایت آن مجهز باشد! در هنگام انتخاب فروشنده بهتر آن است که صبر و حوصله وی را نیز اندازه گیری کنید. البته در روز گزینش همه سعی دارند تا بهترین های خود را به نمایش بگذارند از این رو می شود این عامل را در هنگام کار و با فرستادن یک مشتری پردردسر(از سوی خودتان) مورد آزمایش قرار داد. بسیار دیده شده فروشندگانی که حس و حال ارائه توضیحات و همکاری با مشتری در مورد انتخاب کالاها را ندارند و این یک ضعف بسیار بزرگ است.

تفریح: یکی از عادت های بد فروشندگان تبدیل محل کسب و کار به محیط تفریح با همکاران است! برای مثال در یک مرکز خرید فروشندگان اوقات زیادی را با دیگر همکاران خود سپری کرده و بعضا در فروشگاههای یکدیگر نیز وقت گذرانی می کنند. هر چند به دنبال ایجاد زندان در محیط کسب و کار نیستیم اما این مدل را هم مطابق با استانداردهای شغلی نمی دانیم. فروشنده باید محیط فروشگاه را به محیطی آرام و ایمن برای مشتری تبدیل کند.

نظافت: این مورد بسیار ظریف و پر اهمیت است. یک فروشنده خوب باید به شدت رفتار خود را کنترل کند. بارها دیده شده مشتریان از برخی رفتارهای فروشندگان گلایه دارند. برای مثال نظافت گوش در مقابل چشم مشتری، جویدن ناخن و یا ارتباط با مشتری(تحویل کالا) با دستی زخمی و بدون پانسمان از جانب فروشنده امری بسیار ناپسند است.

تلفن: یکی دیگر از نقاط ضعف فروشندگان، وابستگی آنها به گوشی تلفن است! حتما شما نیز تجربه این مورد را داشته اید که هنگام ورود به یک فروشگاه باید دقایقی را نظاره گر فروشنده باشید تا تماس تلفنی خود را پایان داده و پاسخگوی مشتری باشد!

اطلاعات: استخدام فروشنده در هر شغلی نیازمند انتقال مجموعه ای از اطلاعات و دانش مرتبط با آن حوزه است. برای مثال اگر فروشنده تلفن همراه استخدام می کنید دست کم شرایط دسترسی به ابتدایی ترین اطلاعات مربوط به تلفن های همراه را برای وی فراهم کنید. می توانید با هزینه بسیار جزیی فروشگاه خود را مجهز به اینترنت کرده و اطلاعات مرتبط با محصولات خود را بصورت آنلاین دریافت کرده و عینا به مشتریان منتقل کنید.

به قول انگلیسی ها؛ در شهر فروشگاههای زیادی وجود دارد اما زمانیکه مشتری وارد فروشگاه شما می شود، شانس و فرصت را با خود همراه دارد که نباید آنرا به آسانی از دست داد.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 620
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
اگر معیارهای مشخصی برای ارزیابی کارمندان تعیین کنید، تصمیم‌گیری در مورد اخراج یا ادامه همکاری با نیروها ساده‌تر می‌شود. قبل از اینکه در مورد اخراج یکی از کارمندان تصمیم بگیرید به چند نکته دقت کنید.

 یکی از اتفاق‌هایی که ممکن است در هر کسب و کاری پیش بیاید اخراج کارمندان و نیروهاست. شاید مدتی بعد از راه‌اندازی کسب و کار و استخدام نیروهای تازه مجبور به جابه‌جایی افراد، تعدیل یا حتی اخراج بعضی افراد شوید.

مهم است که در این موقعیت درست تصمیم بگیرید، غرض‌ورزی و سلیقه شخصی‌تان را دخالت ندهید، اخراج را براساس معیارها و ضوابط مشخصی انجام دهید و البته در این زمینه با کارمندان صحبت کنید.

محمدرضا محسنی، عضو هیات مدیره مجله زندگی ایده‌آل و مدیر ارشد بازاریابی، به مدیران می‌گوید که چطور باید در مورد اخراج یا خداحافظی با نیروها تصمیم بگیرند.  البته او این نکته را تاکید می‌کند که صحبت‌هایش براساس تجربیات شخصی اوست که درحال حاضر برایش کار می‌کند و به آنها اعتقاد دارد.

تصمیم‌گیری در مورد اخراج


از نظر من اخراج کلمه‌ای است که مردم نسبت به آن ذهنیت بدی دارند. کسی دوست ندارد بشنود که در آستانه اخراج قرار دارد یا یکی از اطرافیانش اخراج شده است. به هر حال نیاز به اخراج در همه محیط‌های کاری دیده می‌شود. در گذشته اعتقاد من بر این بود که نیروها سرمایه‌هایی هستند که برای آموزش آنها وقت گذاشته‌ایم و به همین دلیل لازم است آنها را داشته باشیم اما تجربه فعلی به من نشان می‌دهد که این روزها اخراج هم لازمه کار است. برای ارزیابی و اخراج کارمندان باید سیستمی ‌داشته باشیم تا براساس معیارهای مشخصی تصمیم بگیریم.

درواقع سیستم مدیریت باید طوری باشد که هر سال با 10 درصد از نیروها تسویه‌حساب کنیم. در این شرایط ما از همکاری با این افراد محروم می‌شویم و آنها هم دیگر نمی‌توانند به فعالیت قبلی‌شان ادامه دهند. اما نکته مهم داشتن استانداردی برای اخراج کارمندان است. زمانی می‌توانیم نیرویی را اخراج کنیم که با سیاست‌های کل سازمان همسو نباشد؛ یعنی در کنار اینکه فعالیت‌های او با سایرین همسو نیست، انرژی سایر کارمندان را هم تحت تاثیر قرار می‌دهد.

بی‌توجهی در استخدام نیروها

 یکی از دلایل اصلی اخراج، شرایط استخدامی ‌نامناسب است. وقتی برای استخدام فیلتر مناسب و درستی وجود نداشته باشد مدیران مجبور به اخراج پیاپی افراد و کارمندان می‌شوند.نیروها سرمایه اصلی یک سازمان هستند. وقتی در حال اخراج فردی هستیم درواقع قسمتی از سرمایه‌های‌مان را از دست می‌دهیم. برای آموزش و یادگیری این افراد هزینه شده است، پس باید در مورد استخدام افراد دقت بیشتری به خرج دهیم.

اخراج سلیقه‌ای نیست

تشخیص این موضوع باید براساس مسائل کاری اخلاقی و سلامتی در محیط کار صورت گیرد. نکته مهم اینجاست که اخراج کارکنان نباید براساس حب و بغض‌ها و سلیقه شخصی انجام شود. اگر با یکی از کارمندان اختلاف‌نظر دارید این موضوع دلیل مشخصی برای اخراج او نیست. کارمندی که نظر و ایده‌اش را مطرح می‌کند حتی اگر برخلاف نظر شما باشد، باید او را تشویق کنید. به‌طور مثال در شرکت مایکروسافت یکی از معیارهای سنجش کارکنان امتیازدهی به آنهاست. دسته‌ای از امتیازها براساس میزان خلاقیت و ایده‌پردازی به کارکنان تعلق می‌گیرد.

حتی اگر ایده‌ها سبب شکست شوند  و نتیجه موثری به همراه نداشته باشند، باز هم امتیازات مثبتی برای ایده‌پردازان در نظر گرفته می‌شود. افرادی که خلاقیت ندارند و طرز فکرشان با نوآوری و ایده‌های تازه همراه نیست بیش از سایرین در معرض اخراج قرار دارند. از سوی دیگر انتخاب معیارهای درست برای هر سازمان ضروری است. از نظر من کارآمدی، خلاقیت‌ها، نوآوری و همسویی با معیارها و حتی تفاوت نظرها سبب افزایش رتبه کارکنان می‌شود. هر کسی که با این معیارها همسو نباشد و اصطکاک ایجاد کند، باید اخراج شود.

خطاهای غیر قابل بخشش


اشتباهاتی که به اهداف سازمان ضربه بزنند قابل چشم‌پوشی نیستند. گاهی اوقات افرادی از شرکت‌های رقیب به سازمان وارد می‌شوند. تجربه من نشان می‌دهد که استخدام این افراد، درست نیست و بعدها مجبور به اخراج آنها شده‌ام. این افراد با سیستم شرکت در مبارزه هستند، بنابراین توصیه می‌کنم از شرکت‌های رقیب همکار استخدام نکنید چون اصطکاک زیادی پیش می‌آید. درمجموع افرادی که باید اخراج شوند، باید براساس سیستم ارزیابی عملکرد و اهداف سازمان که از قبل شفاف‌سازی شده از کار برکنار شوند.

خطاهای نابخشودنی به ارزش‌های یک سازمان هم بستگی دارد. حتما باید برای کارمندان ارزش‌های سازمان را مطرح کنیم. وقتی فردی ارزش را نادیده می‌گیرد زمان اخراج او فرا رسیده است. به هر حال توصیه می‌شود قبل از اخراج تا جایی که امکان دارد دقت کنید و وسواس به خرج دهید اما وقتی به نتیجه می‌رسید که فردی باید اخراج شود، در کارتان سرعت عمل داشته باشید.

جابه‌جایی به جای اخراج

بعضی وقت‌ها اخراج کارمندان براساس معیارهای مشخصی اتفاق نمی‌افتد چون شرایطی پیش می‌آید که تعدیل نیرو اجتناب‌ناپذیر است. البته مهم این است که تهدید را به فرصت تبدیل کنیم. اگر در یک بخش از کار نیاز به تعدیل نیرو وجود دارد این کار را طوری مدیریت کنیم که برای کارمندان تعدیل‌شده فرصت تازه‌ای پیش بیاید. بهتر است به کسب وکار نگاهی شبیه دوچرخه‌سواری داشته باشیم. باید مرتب رکاب بزنیم و به جلو پیش برویم، در غیر این صورت کارمان متوقف می‌شود. شاید بتوان نیروهای واحدی که تعدیل شده‌اند را برای بخش دیگر به‌کار گرفت. در این صورت با  جابه‌جایی نیروها می‌توانیم در جهت ترقی و ارتقای وضعیت شرکت گام برداریم.

ارزیابی و سنجش نیروها

لازم است مدیران سیستم نظارتی مشخصی تنظیم کنند که در معرض دید کارکنان قرار گیرد. در این صورت کارمندان می‌فهمند که وضعیت فعلی رشد و پیشرفت‌شان در چه وضعیتی قرار دارد. وجود سیستم ارزیابی عملکرد فردی در بخش منابع انسانی شرکت‌ها برای آگاهی هر فردی از رتبه و شرایط خودش لازم است. با این وجود شاید در شرکت‌های کوچک ایجاد سیستم سنجش عملکرد براساس معیارهای مشخص ممکن نباشد. این احتمال وجود دارد که سیستمی‌در ذهن یک مدیر شکل گرفته باشد اما لازم است این موضوع را با همکاران درمیان بگذارد. مثلا به کارمندان بگوید رشد فرد یا اخراج او با چه معیارهایی ارزیابی می‌شود.

چطور به کارمندی بگوییم اخراج شده؟

بهتر است خود مدیر با کارمند روبه‌رو شود و به صورت  خوب و واضح دلیل اخراج او را توضیح دهد. در این شرایط سعی نکند که کارمند را گناهگار جلوه دهد. بهتر است به او بگوید این اخراج ربطی به خوب یا بد بودن تو ندارد. درحال حاضر بهتر است بنا به این دلایل از هم جدا شویم. سپس برای این فرد آرزوی موفقیت داشته و  رفتارتان صمیمانه باشد. اگر فرد اخراج‌شده موضعی طلبکارانه داشت و این اخراج را نوعی بی‌عدالتی و ناحقی تلقی  کرد توصیه می‌شود که در این شرایط باز هم با او صحبت کنید ولی گاهی اوقات این احتمال وجود دارد که افراد فیلتر‌هایی داشته باشند و نتوانیم آنها را قانع کنیم.

در این صورت درنهایت باید گفت این تصمیم و انتخاب من است که باید اتفاق بیفتد. سپس این موضوع را توضیح دهید که تمام سعی‌تان را انجام داده‌اید تا تصمیمی‌ درست و منطقی اتخاذ کنید. در جایگاه حقانیت هم قرار نگیرید و بر این موضوع پافشاری نکنید که حرف شما حق است. بهترین راه این است که به عنوان یک مدیر موفق به سادگی بگویید این انتخاب من بوده است. مذاکره گفت‌وگو، بیان دوباره ارزش‌ها و یادآوری قول‌وقرارها خیلی مهم است تا فرد دچار مشکلات جدی نشود.

اگر بفهمید تصمیم‌تان اشتباه بوده ‌است ...

شاید در مواردی متوجه شوید تصمیم شما مبنی بر اخراج یکی از کارکنان، شتابزده و نسنجیده بوده و پشیمان شوید. حتی این احتمال وجود دارد که بعد از رونق اوضاع شرکت، امکان بازگشت نیروهای تعدیل‌شده وجود داشته باشد. در این صورت بازگشت نیروها هیچ اشکالی ندارد و انعطاف‌پذیری یکی از ویژگی‌های یک مدیر موفق است. به نظر من یک مدیر خوب باید بیشتر مواقع از لجبازی دست بردارد. البته همان‌طور که گفته شد در اخراج حب و بغض شخصی جایی ندارد و منافع سازمان باید در نظر گرفته شود.

اخراج براساس شرح وظایف و معیارها صورت می‌گیرد. بیشتر از آن‌که به اخراج اعتقاد داشته باشم، جابه‌جایی نیروها و استفاده آنها در موقعیت‌های شغلی مناسب را باور دارم. شاید یک نیرو در یک جایگاه فعالیت قابل قبولی نداشته باشد ولی در موقعیت دیگر و بعد از تغییر جایگاه ،عالی ظاهر شود.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 621
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
«ریچارد برانسون» یکی از کارآفرینان بریتانیایی است که لقب سر را هم دریافت کرده و ثروتش از ۴ میلیارد دلار نیز فرا‌تر می‌رود.

 کسب و کار موفق تنها یکی از جنبه‌های زندگی اوست. در واقع او پیش از آنکه یک کارآفرین باشد، یک ماجراجوست. ماجراجویی‌های که از سفر با بالن گرفته تا سفر با قایق شخصی، گاهی حتی زندگی او را نیز به خطر انداخته‌اند.

او همین ماجراجویی‌ها را به دنیای کسب و کارش نیز آورده است. هرچند بسیاری او را تنها به خاطر شرکت پخش موسیقی Virgin می‌شناسند اما برانسون طیف وسیعی از شاخنه‌های کسب و کار، از نوشابه سازی گرفته تا ساخت فضاپیماهای مسافرتی را امتحان کرده و هرگز از ورود به عرصه‌های جدید نهراسیده است.

شرکت او یعنی گروه ویرجین که اکنون در نزدیک به ۲۰ شاخه گوناگون فعال است در سال ۲۰۱۱ درآمدی معادل ۲۱/۳ میلیارد دلار درآمد کسب کرد. برانسون در یادداشت زیر، به جوانانی که قصد دارند وارد فضای کسب و کار شوند، توصیه‌هایی کرده است:

چندی پیش مشغول مصاحبه با یکی از شبکه‌های رادیویی بودم که مجری از من پرسید چه توصیه‌ای برای افراد جوانی دارم که قصد دارند کسب و کار خودشان را راه بیاندازند. جهان نسبت به زمانی که من فعالیت خود را آغاز کردم بسیار تغییر کرده است. اگرچه جهان به سرعت در حال تغییر است، قدم‌هایی که برای راه اندازی یک کسب و کار خوب لازم هستند، تغییر نکرده‌اند. زمانی که ما فروشگاه و سپس شرکت ویرجین را تاسیس کردیم از ۵ قانون ساده پیروی کردیم، قوانینی که همچنان همان قدر مفید هستند:

۱- اگر از آن لذت نمی‌برید، انجامش ندهید. شما باید عاشق کاری باشید که می‌کنید.
۲- خلاق و نوآور باشید. چیزی را خلق کنید که کار شما را برجسته سازد.
۳- کارمندان شما دارایی شما هستند. کارمند شاد باعث شاد شدن مشتری‌ها می‌شود.
۴- به دیگران گوش دهید و به طور مرتب بازخوردهای مشتریان و کارمندان را مورد توجه قرار دهید.
۵- مرئی باشید یعنی خودتان را به عنوان فرد ارشد شرکت در معرض دید دیگران قرار دهید.


:: بازدید از این مطلب : 597
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
اگر شما در رویکرد مدیریتی خود به دنبال تخریب روحیه کارمندان یا کسانی که در بخش شما فعالیت می‌کنند هستید، استفاده از 3‌قانون زیر موفقیت شما را تضمین خواهد کرد.

 جیک یک جوان بسیار تیزهوش و پرانرژی است که شغل خود را در بخش بازاریابی یک شرکت نوآور تازه تاسیس در حوزه آکادمیک بسیار ایده‌آل می‌داند (این یک شرکت واقعی است، اما تمامی اسامی تغییر داده شده است.)

برای چند ماه اول جیک خود را در بهشتی می‌دید، زیرا فعالیت در شرایطی از قبیل همکارانی باهوش، اختیارات فراوان، وجود تعداد زیادی مشتری که با آگاهی به دنبال راهکارهایی برای کسب‌وکار در بخشی پر رونق هستند، رقبایی ضعیف و محصولاتی عالی که می‌توانست با عشق آنها را عرضه کند، رویایی می‌نمود.

تنها مشکل لارنس، مدیرعامل شرکت بود. لارنس بدون‌شک فردی بی‌نظیر بود که به شیوه‌ای خارق‌العاده سهامداران و سرمایه‌گذاران را مسحور خود می‌کرد. او با آنها وارد جلسه می‌شد، به آنها نوید چشم‌اندازی را که خود از آینده درخشان شرکت داشت، می‌داد و تصویری هیجان‌انگیز از آینده را برای آنها ترسیم می‌کرد و در آخر با جیب‌هایی پر از پول از جلسه خارج می‌شد.

اما میان تمام کارکنان پر استعدادی که تحت تاثیر خدماتی که شرکت ارائه می‌داد قرار گرفته و جذب آنجا شده بودند، لارنس به‌عنوان انگیزه‌کش شناخته می‌شد.

برای جیک مدت زیادی طول نکشید تا به این ویژگی عجیب لارنس پی ببرد، یعنی قابلیت او در عیب‌جویی از عملکرد کارکنان، استعدادی بود که می‌توانست افراد پرتلاش و با انگیزه را دلسرد کند. تنها اندکی در کنار او بودن کافی بود تا در دل فردی که قبلا اهدافی شفاف و انرژی فراوان داشت، بذر شک و تردید، کرختی، بی‌اعتمادی و خستگی تدریجی کاشته شود. آنگونه که جیک متوجه شده بود، لارنس در دلسرد کردن افراد ذوقی هنرمندانه داشت!

با شنیدن داستان جیک، تصمیم گرفتم با تعداد دیگری از کارکنان این شرکت مصاحبه کنم تا ببینم از یک انگیزه کش کلاس جهانی چه درس‌هایی می‌توان گرفت. بنابراین با کیسی، یک ستاره آینده دار که در بخش مدیریت ارتباط با مشتریان فعالیت می‌کرد و لیی، یک متخصص IT  که لارنس توانسته بود او را از یکی از بهترین شرکت‌های نوآور جهانی برباید مصاحبه کردم.

شنیدن تجربیات این دو که به‌طور طبیعی افرادی با انگیزه و متعهد بودند من را قادر ساخت تا به قوانینی برای کشتن سرزندگی و انرژی در سازمان دست یابم. بنابراین اگر شما هم در رویکرد مدیریتی خود به دنبال تخریب روحیه کارمندان یا کسانی که در بخش شما فعالیت می‌کنند هستید، استفاده از 3‌قانون زیر موفقیت شما را تضمین خواهد کرد.

3 عادت افراد انگیزه‌کُش

1- انگیزه‌کش‌های درجه یک مدام به افراد می‌گویند کاری را که در حال انجام آن هستند چطور انجام دهند، مخصوصا اگر به خوبی از پس آن کار برآیند.

با این کار انگیزه‌کش‌ها با یک تیر دو نشان می‌زنند. از یک طرف به کارمندان خود می‌فهمانند که هیچ شناختی از کار خود و اهداف سازمان ندارند؛ در نتیجه آنها احساس می‌کنند تمام تلاشی که تا به حال می‌کردند بیهوده بوده و انگیزه‌کش نیز به آن هدفی که داشته دست می‌یابد.

درعین حال این مدیر با این مانور می‌تواند هرگونه موفقیتی را در آینده کارمندان به‌دست خواهند آورد به‌نام خود مصادره و ادعا کند که این نتیجه مداخله‌های بجای او بوده است.

2-انگیزه کش‌های حرفه‌ای مطمئن می‌شوند هرگونه تحقیری که به کارمند تحمیل می‌کنند در جمع اتفاق   می‌افتد، مخصوصا در مقابل افرادی که برای کارمند مهم هستند.

کیسی، تبحر لارنس در این زمینه را این‌گونه توصیف می‌کند: «هروقت من مشتری جدیدی را برای ملاقات دعوت می‌کنم (این کار بخش بزرگی از شغل من است) همیشه نگران آبروریزی هستم. چون منتظرم لارنس با یک شگرد جدید برای ضایع کردن من از راه برسد و من را احمق جلوه دهد. هفته قبل افرادی را از اسکاندیناوی برای پیش نمایش یکی از ابزارهای جدیدمان دعوت کردم، آنها عاشقش شدند تا اینکه لارنس وارد شد و گفت «الان است که کیسی شما را متقاعد کند چیزی از این تکنولوژی نمی‌فهمید!»

3- انگیزه‌کش‌های عالی خبرگی خاصی در سورپرایز کردن دارند.

لی، مغز متفکر برنامه‌های IT لارنس به استعداد او در ایجاد سردرگمی درباره آنچه اتفاق می‌افتد اشاره می‌کند. برای مثال، لی چندین بار یک مشتری را برای بحث در مورد استراتژی دعوت کرد فقط برای آنکه پی ببرد لارنس بدون اطلاع او قبلا با آنها صحبت کرده است.

اما مثل تمام انگیزه‌کش‌ها، لارنس نیز یک جواب آماده برای توجیه عملکردش داشت: «شرکت به سرعت در حال حرکت است و ما نمی‌توانیم نگران این باشیم که چه کسی اعتبار به‌دست می‌آورد یا اینکه کی با چه کسی صحبت می‌کند» و چون شرکت به سرعت در حال رشد است، این توجیه برای تازه‌واردهایی که هنوز زیر بار فشار رفتارهای مایوس‌کننده رئیس خود خرد نشده‌اند منطقی به نظر می‌آید. اما بعد از چند ماه کار در شرکت، افراد متوجه می‌شوند تا چه اندازه جا انداختن یک محصول حتی اگر هم عالی باشد بدون پشتیبانی دشوار است.

پرونده لارنس من را به یاد روزگاری انداخت که به‌عنوان نویسنده متن سخنرانی‌ها فعالیت می‌کردم. یکی از سرپرستان من استعداد فوق‌العاده‌ای در این زمینه داشت. یک روز او بعد از کلی لفاظی کردن درباره خدمات عالی شرکت در گذشته، ناگهان رو به من کرد و با جدیت گفت «ما یک شرکت خیلی خوب می‌شدیم اگر این کارمندان را نداشتیم».


:: بازدید از این مطلب : 666
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
سال‌ها است تمایل زیادی به تاسیس شرکتی تشریفاتی دارم و رویاهای بسیاری در مورد اینکه شرکت خدماتی من چگونه خواهد بود، در سر پرورانده‌ام.

 سال‌ها است تمایل زیادی به تاسیس شرکتی تشریفاتی دارم و رویاهای بسیاری در مورد اینکه شرکت خدماتی من چگونه خواهد بود، در سر پرورانده‌ام. می‌خواهم که رویای خود را به واقعیت تبدیل کنم، اما سردرگم هستم، نمی‌دانم از کجا شروع کنم و تا اندازه‌ای از شکست می‌ترسم. چگونه خودم را برای برداشتن قدم اول ترغیب کنم؟

در صورتی که به شما بگویم راه برداشتن اولین قدم آن است که آن را انجام دهید، تصور نکنید که با شما همدرد نیستم. می‌دانم که در بسیاری از اوقات ترسناک است. خودم بارها اقدام اولیه را به‌دلیل نبود اطمینان یا ترس به تعویق انداخته‌ام، اما آموخته‌ام که برای حرکت رو به جلو و زندگی بر اساس رویاها باید تمایل داشته باشید که قدمی راسخ بردارید.

در حال حاضر ممکن است به سختی در مورد هر بخشی از کار فکر کنید و خود را مستاصل و ناتوان تصور کنید. این اتفاق برای من زمانی افتاد که روی این کتاب کار می‌کردم. طی فرآیند نوشتن، گاهی در مورد بهترین راه گفتن آنچه می‌خواهم بگویم به قدری نگران می‌شدم که به رها کردن کل پروژه فکر می‌کردم. ترس همیشه باعث می‌شد از خودم بپرسم من که هستم که بخواهم وانمود کنم یک نویسنده الهام‌بخش و انگیزشی هستم؟

اگر شما غالبا انسانی نگران مانند من هستید، به یاد داشته باشید که به‌رغم آنکه افکار محتاطانه و برنامه‌ریزی خوب است، نمی‌توانید اجازه دهید که ترس از شکست مانع اقدام کردن شود.

 ترسیدن نشان‌دهنده آن نیست که در مسیری اشتباه قرار دارید. فقط به ترس خود اذعان کرده و به حرکت ادامه دهید. اگر متوجه شدید که بهانه‌های زیادی برای برنداشتن قدم بعدی می‌آورید، احساسات خود را روی یک برگه نوشته و به حرکت رو به جلوی خود ادامه دهید؛ پاسخ مورد علاقه من به خودم در این موارد «در حال حاضر وقت فکر کردن به این دغدغه‌ها را ندارم» است. من زمانی که در حال کار کردن روی کتابم خود را مستاصل می‌دیدم، می‌نشستم، مطلبی در وبلاگ خود در مورد ترس می‌نوشتم و به این ترتیب دوباره قادر بودم که ادامه بدهم.

از طرف دیگر، گاهی آنقدر در مورد ایده‌های خود مشتاق هستیم که بی‌گدار به آب می‌زنیم. هر چند این شور و شوق و اشتیاق را می‌توان یک موهبت دانست، اما فقدان برنامه‌ریزی می‌تواند رویاهای ما را به خطر بیندازد. اگر انسان هیجانی هستید، مطمئن شوید که قبل از آنکه ریسک بزرگی بکنید، تحقیقات و برنامه‌ریزی‌هایی انجام داده‌اید. انرژی و هیجان می‌تواند ما را به پیش ببرد، اما اگر برنامه نداشته باشیم، خود را آماده مواجهه با مشکلات گریزناپذیر مسیر نمی‌بینیم. در این صورت وقتی که با این مشکلات و اتفاقات مواجه می‌شوید، احتمالا آنچه انجام می‌دهید آن است که دستانتان را به نشانه تسلیم بالا گرفته و فرار کنید.

فرآیند برداشتن اولین قدم دقیقا به معنای ایجاد تعادل بین عمل و برنامه‌ریزی است. شما نیاز به آماده‌سازی کافی به‌منظور پیشگیری از یک شکست سنگین دارید، اما باید قدم اول (که بسیار مهم است) را هم بردارید. در غیر این صورت متوجه خواهید شد که بعد از چند ماه یا حتی چند سال هنوز در حال در جا زدن هستید و کاری نکرده‌اید.

زمانی که من کار طراحی و برنامه‌ریزی تشریفات را شروع کردم، به اندازه‌ای که می‌توانستم تدارک دیده بودم؛ بدون آنکه کاری را بیش از اندازه انجام دهم. خودم را تبدیل به یک اسفنج اطلاعاتی کرده بودم و به دنبال هر اطلاعات و آموزشی در هر کجا که می‌توانستم آنها را به دست بیاورم، بودم. به یاد می‌آورم حتی زمانی که یک فیلم تماشا می‌کردم یا مجله‌ای می‌خواندم، چشمانم به‌طور اتوماتیک‌وار به دنبال این می‌رفتند که چگونه محیط آراسته شده‌است و چگونه با فضا انطباق دارد. اما این موضوع را می‌دانستم که نمی‌توانم همه چیز را پیش از انجام اولین سفارش‌های بزرگ شغلی‌ام بیاموزم؛ بنابراین اول آموختم که چگونه اقدام کنم، سپس نحوه پرواز را یاد گرفتم.

من عاشق این هستم که در فرهنگ‌های جدید غرق شوم؛ مکان‌های جدید را ببینم و شیوه جدیدی از زندگی را زیسته و تنفس کنم تا طرحی به دست آورم که مشتری من به آن وابستگی فرهنگی دارد. اما آیا باید به خودم می‌گفتم که باید قبل از قبول کردن اولین کارم تمامی این تحقیقات را انجام دهم؟ البته که نه. من هنوز هم در حال تدارک و آماده شدن هستم.

با یک ایده خلاقانه آغاز کنید؛ هر چقدر که کوچک باشد. نفسی عمیق کشیده و در آن غوطه‌ور شوید. همان‌طور که به اولین قدم و نگرانی و دلشوره ناشی از آن فکر می‌کنید، تلاش کنید تا تعادل حیاتی را بین برنامه‌ریزی و اقدام کردن حفظ کنید. این موضوع کمک می‌کند به این موضوع توجه بیشتری کنید که آیا یک فرد گریزان از ریسک هستید که باید خود را به سمت اقدام کردن هل دهید یا اینکه یک فرد بیش از اندازه ریسک‌پذیر هستید که باید پیش از اقدام کردن بیشتر مهیا شوید.

زمانی که اقدام کردن را آغاز کردید، بقیه کارها انجام خواهند شد. به یاد داشته باشید: رویاها به تنهایی به واقعیت نمی‌پیوندند؛ شما باید آنها را مجبور به رخ دادن کنید.

مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 597
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
گروه تبليغاتي WPP با هدف توسعه و مديريت استعداد ها، شكوفايي و استفاده از آن ها در سراسر جهان، به نفع مشتريان، مشاركت و سود دهي براي خود به وجود امده و در اين مسير فعاليت مي كند.



 گروه تبليغاتي WPP با هدف توسعه و مديريت استعداد ها، شكوفايي و استفاده از آن ها در سراسر جهان، به نفع مشتريان، مشاركت و سود دهي براي خود به وجود امده و در اين مسير فعاليت مي كند.

داخل WPP، مشتريان به شركت هايي با مهارت هاي لازم در حوزه هاي بازاريابي و ارتباطات بازاریابی دسترسي دارند كه البته فرهنگ هر كدام از اين شرکت های قدرتمند، از يكديگر متمايز بوده و بسياري از آن ها نام هاي معروفي دارند.

WPP، به عنوان يك شركت مادر به سه روش جداگانه زير اين شركت ها را ارتقا بخشيده و تكميل مي كند:

• گروه تبليغاتي WPP از حجم كارهاي اداري شركت هاي خود كاسته و موضوعات مالي (نظير برنامه ريزي، بودجه بندي، ارائه گزارش، كنترل، خزانه داري، ماليات، ادغام ها، مالكيت ها و روابط سرمايه گذار) از مركز با هم هماهنگ مي شوند. به اين ترتيب شركت هاي WPP وقت خود را صرف پيگيري برتري حرفه اي خواهند كرد.

• گروه تبليغاتي WPP با هدف سود رساني به مشتريان و راضي كردن افراد زيردست خود، ضمن تشويق شركت هاي زير مجموعه، يك سري قوانين متفاوت را براي همكاري آن ها با يكديگر تنظيم مي كند. در عرصه مديريت استعدادها، شركت مادر، همواره نقشي اساسی و ميان گروهي را ايفا می کند.

• در پيشرفتي جديد و براي برخی مشتريان، WPP خود مي تواند معادل يك آژانس با خدمات دهي كامل فعاليت داشته و به عنوان پورتال و دروازه ورودي، يك نوع نقطه تماس و پاسخگويي را به وجود آورده.

تاريخچه گروه

مارتين سورل در سال 1985 ميلادي سهام يك شركت توليد كننده سبدهاي سيمي و محصولات پلاستيكي را خريد و سپس به تحقيق درباره تشكيل يك نهاد عمومي براي تاسيس يك شركت ارائه دهنده خدمات بازاريابي در سطح جهاني پرداخت.

در فاصله سال هاي 1986 تا 1987 او مدير اجرايي گروهي شد كه به WPP تغيير نام داده بود. او با خريد سهام شركت هاي ارائه دهنده خدمات بازاريابي در انگلستان و ايالات متحده آمريكا، قابليت هايي را به وجود آورد.

در سال 1987 او سهام گروه J. Walter Thompson به قيمت 566 ميليون دلار را خريد كه شامل آژانس تبليغاتي JWT، شركت و موسسه Hill & Knowlton، متخصص در زمينه روابط عمومي و يك شبكه فعال در زمينه تحقيقات بازار به نام MRB Group مي شد.

در سال 1988 در پي ورود به بورس NASDAQ نيويورك، خريد سهام شركت هاي ارائه دهنده خدمات بازاريابي در آمريكا و انگلستان را ادامه داد.

در سال 1989 سهام گروه Ogilvy به ارزش 864 ميليون دلار را خريد كه گروه تبليغاتي Ogilvy & Mather Worlwide، Ogilvy Direct و Ogilvy Public Relations Worldwide را در بر مي گرفت. در ادامه شركت هاي تحقيقاتي Millward Brown و Research International به WPP پيوستند.

در فاصله بين سال هاي 1990-92 اين گروه برترين گروه تبليغاتي جهان از سوي سايت Advertising Age لقب گرفت و به بازسازي مالي پرداخت.

در سال 1997 گروه تبليغاتي WPP شركت Mindshare را با هدف ارائه نسل جديدي از برنامه ريزي رسانه، خريد و تحقيق در اروپا و آسيا راه اندازي كرد.

در سال 1998 اين گروه به شاخص FTSE بورس لندن پيوست.

در سال 2002 با خريد سهام در آژانس تبليغاتي Shanghai، H-Line world (چين) و Era Public Relations (تايوان) حضور خود را در چين و تايوان قدرت بخشيد.

در سال 2005 WPP سهام آژانس تبليغاتي Grey Global Group را خريد.

در سال 2007 در پي تداوم روند خريدها و سرمايه گذاري ها در مناطق و مقررات مهم از لحاظ استراتژيك، Dell گروه تبليغاتي WPP را به عنوان شريك بازاريابي جهاني خود انتخاب كرد.

در سال 2009، شركت هاي اين گروه در زمينه كسب جوايز در فستيوال تبليغاتي بين المللي كن ركورد زدند.

در سال هاي 2011، 2012، 2013 و 2014 WPP هلدینگ برتر سال در فستيوال خلاقيت بين المللي كن نام گرفت.


:: بازدید از این مطلب : 626
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()